Ads 468x60px

سازمان شورای اتحاد ملی کرمانشاه ایلام و لرستان

۱۳۹۱ شهریور ۱۵, چهارشنبه

بخش اول سیستم جنایتکار جنایت مقدس اسناد دادگاه میکونوس



 بخش اول سیستم جنایتکار جنایت مقدس اسناد دادگاه میکونوس

رژیم جنایکار ولایت فقیه در 17 سپتامبر 92 در برلین در یک رسترانت یوانانی بنام میکنوس دست به جنایت زد علیه فرزندان ملت کرد. 


مجموعه به کوشش همکاران وفعالان سیاسی  در هجرت تهیه گردیده است .




عنوان مطالب :

باندهای مافیایی 3
واواک به چه نوع فعالیتها مشغول بوده است و هست- 6
تأسیس واواک-8
1 - اطلاعات سپاه پاسداران  - 8
واحد نهضت‌های آزاديبخش سپاه 9
 واحد
اطلاعات سپاه- 9
واحد اطلاعات سپاه و تشكيل وزارت اطلاعات- 10
واحد اطلاعات در دوره جنگ- 11
رويكردهای جديد در معاونت اطلاعات سپاه- 11
اطلاعات سپاه و پايان جنگ- 12
تشكيل نيروی قدس- 12
جنگ بوسنی و نيروی قدس-13

بخش 2 -  پیدایش واواک 14
1 - حفاظت اطلاعات ارتش و رکن دو- 14
2-مرکز اطلاعات نخست وزیری- 16
3- معاونت  اطلاعات کمیته های انقلاب اسلامی 16
4- واحدهای اطلاعات دادستانی- 17

بخش 3   مافیاهلی حاکم بر واواک
وزیران واواک که در جنایتهای سیاسی نقش داشته اند 19
اطلاعیه واواک در 14 دیماه سال 1379- 19
معرفی اعضای واواک 20
اول- محمد محمدی نیک، معروف به ری شهری- 20
دوم - حجت الاسلام فلاحیان- 22
بخش هایی از پرسش و پاسخ فلاحیان با دانشجویان  در تاریخ 24 اردیبهشت سال 1380 چنین است- 27
سوم دری نجف آبادی 27 
چهارمین وزیر واواک حجت الاسلام علی یونسی 28   
پنجمین وزیر واواک حجت الاسلام غلامحسین محسنی اژه ای 29

بخش 4 :  سعید امامی و نقش او در جنایت ها و گروگانگیری ؟- 30
چند وظیفه ایها و چند     چهره ایها 30
1 - حجت الاسلام» مصطفی پور محمدی 31
سعیدامامی – اسلامی (معاونت امنیت وزارت اطلاعات) 32
سعید امامی و نقش او در ایران گیت که در انقلاب اسلامی شرح شده بود -38
آیا سعید امامی در جریان گروگانگیری بود ؟- 39
بخش 5 : جنایتکارانی که مقامات واواک را تصدی کرده اند و می کنند 40
حجت الاسلام اصغرحجازی 41
حجت الاسلام شفیعی- 41
حجت الاسلام روح الله - خسرو حسینیان 42
مهرداد عالیخانی: قائم مقام معاونت امنیت. 44

بخش 6 : جنایتکاران گرداننده واواک- 46
اسامی مؤسسان و اداره کنندگان واواک 47

بخش 7 : یکچند از جنایتهای مافیاهای حاکم بر واواک –53
قتل سیامک سنجری 54
قتل فاطمه قائم مقامی - 55
حمله به اتوبوس بازرگانان امریکائی 55
 خنجر آجین کردن داریوش و پروانه فروهر- 56
قتل مجید شریف در 4  آذر ماه 1377 57
قتل محمد مختاری 12  آذر ماه 1377   58
گزارش چگونگی قتل مختاری به روایت قاتلان 58
 قتل محمد جعفر پوینده 18 آذر ماه 1377   58
مأموران لوث کردن جنایتها 60
دادگاه رسیدگی به «قتلهای زنجیره» روی دادگاه بلخ را سفید کرد- 62
نتیجه و رای دادگاه تابع ولایت مطلقه فقیه در باره جنایت کاران 62












«...فلاحیان با وجود آنکه خود حاکم شرع بود، اما معمولا" و در موارد خاص، احکام حذف محاربان را شخصا" صادر نمی‌کرد. او این احکام را از آیت‌الله خوشوقت، آیت‌الله مصباح، آیت‌الله خزعلی، آیت‌الله جنتی و گاها" نیز از حجت‌الاسلام محسنی اژه‌ای دریافت می‌کرد و بدست ما می‌داد. ما فقط به آقایان اخبار و اطلاعات می‌رساندیم و بعد هم منتظر دستور می‌ماندیم. مثلا" وقتی باخبر شدیم که حاج احمد آقا در جلسات خصوصی به مسئولان نظام و حتی به ولایت امر اهانت می‌کند. آن را ارجاع دادیم و بلافاصله دستور آمد که همه رفت و آمدهای ایشان را زیر نظر بگیرید و از مکالمات و ملاقاتهای ایشان نوار تهیه کنید. ما هم بمدت یکسال همین کار را کردیم. متأسفانه حاج احمد آقا به راه یک طرفه بدی وارد شده بود که برگشت نداشت. وقتی دستور حذف حاج احمد آقا را آقای فلاحیان به من ابلاغ کرد مضطرب شدم و حتی به تردید فرو رفتم. دو روز بعد همراه با آقای فلاحیان به دیدار آیت‌الله مصباح رفتیم، آقایان محسنی اژه‌ای و بادامچیان هم آنجا بودند.  البته بعدا" حاج آقا خوشبخت هم از بیت آمدند آنجا و نظر جمع بر این بود که نباید به کسانی که با ولی امر مسلمین خصومت می‌کنند، رحم کرد ...» (بخشی از اعترافات سعید امامی)
   وزارت اطلاعات ایران (واواک) ازبدو تاسیس  محل گردهمایی افراد جنایتکاری شد که خمینی آنها را سربازان گمنام خواند. گمنامی این افراد به این دلیل بود که به علت  کارها و اعمال غیر قانونی و غیر انسانی  دوست نداشتند کسی نام اصلی آنها را بداند  و به همین دلیل بود که معمولا از چند نام مستعار استفاده می کردند. این امر کار محقق را در شناسایی این جنایتکاران سخت تر می کند.
این وزارت خانه  متشکل از افراد و گروههائی است که به باندهای مافیایی دیگر وابستگی تام و کامل دارد. نمایندگان باندهای دیگر در بسیاری از اوقات در این وزارت خانه جمع می شوند و کاربردی یکسان  در سرکوب حرکتهای ملی و آزادی خواهانه دارند.
  برخی از نیروهای سپاه پاسداران و همچنین نیروهای باند مافیایی قوه قضاییه و نیز نیروهای باند مافیایی رسانه ای و سیاسی وسرکوبگر های خیابانی با این وزارتخانه ارتباط تنگاتنگ دارن . به عنوان مثال:
* باند مافیای قضایی و واواک :
علی فلاحیان مصطفی پور محمدی علی رازینی روح الله حسینیان دری نجف آبادی محمد ری شهری علی یونسی محسنی اژه ای سعید مرتضوی حسن زارعی دهنوی قاضی حداد و...  با واواک  همکاری می کنند. البته عموم اعضای مافیایی قوه قضاییه که در بخش قوه قضاییه معرفی شدند با واواک در رابطه هستند.
*باند مافیای نظامی و  واواک:
  مرتضی رضایی محسن رضایی محمد رضا نقدی رمضانی وحیدی محمد حسین زاده حجازی غلامعلی رشید حسین الله کرم و...
* باند مافیای سیاسی و واواک:
 حبیب الله عسگر اولادی -  اسدالله بادمچیان محمد رضا باهنر مرتضی نبوی بهزاد نبوی محمد غرضی واعظ طبسی مرتضی بختیاری صفار هرندی و ... تحت نظر بیت علی خامنه ای و بنا بر موقع و وضعیت سیاسی، با مشورت با  اکبر هاشمی رفسنجانی.
* باند مافیای رسانه ای و واواک:
  حسین شریعتمداری صفار هرندی حسن شایانفر عباس سلیمی نمین علی حسین پناه مرتضی نبوی محمد رضا باهنر حسین انتظامی علی لاریجانی حسین فدایی عزت الله ضرغامی سرافراز و ...
* باند مافیای سرکوب های خیابانی و واواک:
  عبدالله محتشم حسین الله کرم مسعود ده نمکی محمد رضا نقدی کمیل کاوه محمد پناهیان سلطانی میر حجازی محمدی گلپایگانی ابوالمعالی و...
Text Box: ؟
* باند مافیایی ترورها و واواک:

 مصطفی پور محمدی جواد وعیدی محمد جعفری محمد حجازی وحیدی قاسم سلیمانی مرتضی رضایی علی فلاحیان پور قناد علی معصومی روح الله حسینیان خوش کوش و...
* باند مافیای اقتصادی و واواک:
 مرتضی نبوی حبیب الله عسکر اولادی واعظ طبسی فروزنده اصغر میر حجازی محسن رفیق دوست محمد ریشهری احمد جنتی و ...
    بطوری که  مشاهده می شود روابط میان هشت گروه مافیایی به چه صورت برقرار است که در بخش قوه قضاییه نیز به آن اشاره شد و در بخش های دیگر نیز اشاراتی  به آن خواهد شد. برخی افراد در چند گروه هستند و ارتباط چندگانه ای با واواک دارند.
    در مقدمه گفته شد که این نیروها به صورت افقی و عمودی در میان گروههای خود و دیگر گروهها در رفت و آمد هستند و با این جابجایی ها می توانند در برنامه ریزی ها و هماهنگی ها شرکت کنند  که در این مورد تنها به چند مورد جهت یاد آوری اشاره می شود : 
محمود احمدی نزاد عضو سپاه پاسداران در باند مافیای نظامی عضو شورای نگهبان و مسئول گروههای نظارتی در باند مافیای سیاسی   عضو و یاور در حمله به اجتماعات دانشجویی و مردمی در باند مافیایی سرکوب های خیابانی عضو در سرقت و قاچاق مواد سوختی به همراه سردار صادق محصولی در اورمیه که پرونده آنان هنوز باز است -  عضو  باند مافیای اقتصادی و نیز عضو باند مافیایی ترورها در خارج و داخل کشور و....
مصطفی پور محمدی  عضو باند مافیایی قوه قضاییه و نیز عضو باند مافیایی واواک عضو باند مافیایی ترورهای داخلی و خارجی عضو باند مافیایی سیاسی با پست وزارت کشوری در حکومت احمدی نژاد عضو باند سرکوب های خیابانی در جریان حمله به اجتماعات مردمی و کارگری و دانشجویی و زنان و معلمان و ... و عضو باند مافیای اقتصادی که در چندین مؤسسه و شرکت و نهاد از اعضای مهم و برجسته است.
     با بررسی هایی که انجام شده و نیاز به تحقیق بیشتری نیز دارد   به نظر می رسد که نیروهای این وزارتخانه متشکل شده اند از:
1 نیروهای سازمانی خود وزارتخانه که به گروههای مختلفی تقسیم می شوند
2 - نیروهایی که در انقلاب  سال 57 شرکت کرده اند. اینها  عمدتا در حال پاکسازی و بازنشسته شدن هستند و طی سالهای گذشته نیز به انحاء مختلف مورد تصفیه قرار گرفته اند. تعدادی از آنها به خارج از کشور مهاجرت نموده و برخی در اتفاقات ساختگی کشته شده اند .
3- نیروهای خشن و جنایتکار وابسته به نظام ولایت که عبارتند از :
- نیروهای مرتبط با هیات موتلفه اسلامی -  نیروهای این جمعیت بعد از انقلاب در اکثر جنایت های رژیم ولایت فقیه شریک بوده اند و مقامات امنیتی - نظامی و اطلاعاتی را تصدی کرده اند. از آن جمله هستند  بادامچیان و مرتضی نبوی و عسگر اولادی و  باهنر و لاجوردی و ...
- نیروهای مرتبط با سازمان مجاهدین  انقلاب اسلامی: این نیروها نیز از بدو انقلاب در کلیه امور مرتبط با سرکوب و دستگیری و شکنجه و بازجویی و اعدام ها  شرکت داشته اند. در حال حاضر اصلاح طلب شده اند. کسانی چون  سعید حجاریان و مصطفی تاج زاده و محسن آرمین و بهزاد نبوی  و خسرو قنبری تهرانی و نعیمی پور و علوی تبار و عطریان فر و... امروز اصلاح طلبند. برخی براستی خواستار «اصلاح ساختاری» شده اند و برخی دیگر می خواهند در محدوده رژیم، متصدی امور باشند.
- نیروهای مرتبط با انجمن حجتیه:  این نیروها نیز از ابتدای انقلاب با ورود به بخش های اطلاعاتی - امنیتی توانستند بخشی از این وزارت خانه را در اختیار خود بگیرند.  از جمله محمد رضوی و سرهنگ اقارب پرست و سرهنگ کتیبه و  ...
- نیروهای مرتبط با مدرسه حقانی و حوزه های علمیه قم: با پیروزی انقلاب، نیروهای تازه به دوران رسیده روحانیت بر اساس نقشه قبلی برای کسب تمامی قدرت، بخشی از نیروهای خود را که در خشونت و کینه و دشمنی با مبارزان سیاسی بیشتر از همه آماده بودند را وارد این بخش ها کردند. این افراد تا به حال نیز در این وزارت و نیز در  مافیاهای دیگر، از جمله در باندهای قوه قضاییه و باند های سیاسی به کار مشغول هستند.  از مهمترین آنها می توان مصطفی پور محمدی و علی فلاحیان و علی رازینی و ابراهیم رازینی و محسنی اژه ای و  ریشهری و... را نام برد.
3 - نیروهای وابسته به سازمانهای مأمور جاسوسی خارج از کشور: از افراد بیشماری می توان نام برد ولی از همه مهمتر، سعید امامی و مصطفی پور محمدی و عالیخانی هستند که بانی باندهای مافیائی شده اند. در آینده در مورد آنها  و کارهاشان توضیحات لازم داده خواهند شد.
4- افراد مشکوک  به عضویت در فرقه بهاییت. با توجه به نفوذ نیروهای این فرقه قبل از انقلاب در میان نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بعد از انقلاب نیز برخی از اعضای خشونت طلب این فرقه که مانند خود ولایتیون در پی کسب قدرت هستند، وارد این باند شده اند که می توان از خود سعید امامی و روح الله حسینیان و قوام نام برد.
5- نیروهای مرتبط باسلطنت طلبان و ساواکی ها :  با پیروزی انقلاب و ایجاد تغییرات گسترده در میان نیروهای امنیتی و اطلاعاتی، برخی از افراد وابسته به این گروه ها نیز توانستند وارد این وزارتخانه شوند و به کارهای مخرب خود ادامه دهند. از میان آنها می توان باز هم به سعید امامی اشاره کرد که چند جانبه کار می کرد و نیز عالیخانی و ... که پست های مهم این وزارتخانه را در اختیار داشتند.
6- نیروهای موجود در سازمانهای دیگر که خود به تنهایی باندهایی را ایجاد کرده اند ولی با این وزارتخانه ارتباط کامل دارند و در مجموع کلیه نیروهای امنیتی و اطلاعاتی تحت نظارت بیت رهبری قرار گرفته است از جمله :
افراد اطلاعات سپاه پاسداران: این افراد از بدو انقلاب، یک گروه اطلاعاتی را تشکیل می دادند که با احمد خمینی کار می کردند و تنها او از هویتشان آگاه بود. با تشکیل سپاه، اطلاعات سپاه را بوجود آوردند.  هم اکنون نیز اطلاعات سپاه واواک موازی بشمار می رود و  تحت نظر خامنه ای است. از جمله سران اطلاعات سپاه می توان از محسن رضایی و مرتضی رضایی و وحیدی و قاسم سلیمانی و خسرو تهرانی  نام برد.
افراد اطلاعات نیروی انتظامی: این اطلاعات موازی نیز پس از ادغام نیروهای کمیته انقلاب اسلامی و شهربانی و ژاندارمری به وجود آمد و تا به حال به کار خود به عنوان اطلاعات موازی ادامه داده است.  از سران این اطلاعات می توان از  غلامرضا نقدی و رمضانی و صدر الاسلام و لطفیان نام برد.
افراد اطلاعات قوه قضاییه: این قوه نیز برای خود واواک ایجاد کرده است. زمانی که قوه قضائیه احساس کرد که واواک، در دوران خاتمی،  باب طبع عمل نمی کند، خود دست به ایجاد واواک موازی زد. واواک مافیاهای حاکم بر قوه قضائیه نیز به بخش اطلاعات «بیت رهبری»  مرتبط است.  از سران این نوع واواکی ها، می توان از الیاس محمودی نام برد.
نیروهای اطلاعات بسیج سپاه پاسداران: این افراد  نیز از بدو انقلاب در کلیه امور امنیتی و اطلاعاتی مشغول بکار بوده اند و کارشان جمع آوری اطلاعات در باره مبارزان و مخالفان است. این افراد ابتدا تحت نظارت هیات موتلفه بودند و بعدها به سپاه پاسداران وصل شدند. با وجود این، بعنوان اعضای یک سازمان اطلاعاتی به کار خود ادامه می دهند و اطلاعات مربوط به مخالفان سیاسی در شهرها را از طریق مخبران خود جمع آوری و در اختیار سپاه پاسداران قرار می دهند.
«واواک بیت رهبری »: مرکز اصلی اطلاعات و امنیت کشور در واقع در این بیت قرار گرفته است. هر چند که وزارتخانه ای به این نام وجود دارد اما همواره همه کارهای این وزارتخانه تحت نظارت و فرماندهی این بیت بوده است که از دوران «ولایت» مداری خامنه ای، این کار به اصغر میر حجازی واگذار شده است.  هنوز هم او «وزیر» این واواک و واواکهای دیگر است  و بر کلیه نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و حتی وزارت اطلاعات نظارت کامل دارد و فعالیتهای آنها را با نظر رهبری، تهیه و ابلاغ می کند.
سازمان اطلاعات ارتش: این سازمان چند نوبت تصفیه شد. امروزه، به کمک نیروهای امنیتی و اطلاعاتی حافظ رژیم ولایت فقیه، در کار شناسائی نظامیان مبارز و کمک کار دیگر قوای امنیتی و اطلاعاتی و قضایی است. از رؤسای این سازمان، می توان از  سرهنگ کتیبه و سرهنگ نظران نام برد.
7- افراد  مرتبط با گروههای مخالف که در واواک  نفوذ دارند مانند:
افراد وابسته به حزب توده. افراد این گروه سیاسی از ابتدای انقلاب درمیان نیروهای امنیتی و اطلاعاتی نفوذ کرده اند. بعضی از آنها «توبه» کرده اند و شناخته اند مثل شهبازی و برخی دیگر، بسا هنوز در رده پایین  این  وزارتخانه مشغول بکارند.
افراد وابسته به حزب زحمتکشان دکتر بقائی: این افراد از آنجا که خیلی به افکار ولایتیون نزدیک بودند،  از همان ابتدای انقلاب وارد این گروههای اطلاعاتی شده اند و همچنان در واواک مشغول بکارند.
افراد وابسته به سازمان مجاهدین خلق:  افراد این سازمان نیز از ابتدای انقلاب در میان نیروهای امنیتی و اطلاعاتی نفوذ کرده بودند. بعد از تصفیه های مکرر در میان این نیروها بسیاری از آنها تصفیه شدند و تعدادی نیز توبه کردند و در خدمت ماندند.  اما به نظر می رسد که هنوز تعداد اندکی افراد هوادار  این سازمان در رده پایین  وجود داشته باشند. بدیهی است واواک نیز در این سازمان نفوذ کرده و افراد خود را دارد.
نیروهای وابسته به کمونیستها: در ابتدای انقلاب برخی از افراد این گروهها نیز در واواک نفوذ کرده بودند. ضربات سختی به مبارزان از سوی افراد این گروه ها و حزب توده و حزب زحمتکشان وارد شدند. به نظر می رسد هنوز هم اندک نیرویی از این گروهها در میان افراد رده پایین این وزارتخانه باشند.


* واواک به چه نوع فعالیتها مشغول بوده است و هست:

    واواک و نیروهای وابسته  به آن،  از ابتدای انقلاب در قلمرو های زیر فعالیت می کرده است:
1 - خبرگیری و تهیه اطلاعات از مبارزان .
2 - برنامه ریزی دستگیری مبارزان و مردم عادی.
3 - برنامه ریزی دستگیری مدیران شرکتهای بازرگانی و صنعتی و مؤسسات انتشاراتی و...
4 -  دستگیری و بازجوئی با استفاده از شکنجه به قصد گرفتن اعتراف دلبخواه خود از مبارزان. در حال حاضر از دانشجویان و کارگران و زنان و معلمان و پزشکان و وکلا و بازاریان و استادان و بسا بیشتر از همه، از روحانیان.
5 شرکت در ترورها و قتل:  ترورهای سیاسی در خارج از کشور. فهرستی شامل حدود 500 مورد از این ترورها و قتلهای سازمان داده شده، در دست است.
6 ایجاد حادثه های خونین بقصد بهره برداری از آنها در ایجاد جو خفقان و یا تشدید آن. بیش از صد مورد از بمب گذاری در مراکز مذهبی و فرهنگی در داخل و خارج از کشور، فهرست شده اند. از جمله :بمب گذاری در حرم امام رضا در مشهد و بمب گذاری در فلکه آب مشهد و بمب گذاری در خیابانهای تهران به هنگام انتخابات ریاست جمهوری احمدی نژاد و تهدید های آن زمان و بمب گذاری در اتوموبیلهای فراوان در شهر تهران و بمب گذاری در مساجد شیعیان و اهل سنت در زاهدان و بمب گذاری در مرکز یهودیان در آرژانتین و بمب گذاری در مقر امریکاییان در لبنان و  بمب گذاریها در فرانسه و بمب گذاری در مقر فرانسویان در بیروت و  بمب گذاری های مکرر در عراق و بمب گذاری در شهر اهواز و بمب گذاری در شهر شیراز  و بمب گذاری در شهر زاهدان و ...
7 - ترور مبارزان و مخالفان داخلی از جمله :
کشیش میکائیلیان از کشیشهای مسیحی مقیم ایران.
منوچهر صانعی و همسرش فیروزه کلانتری
داریوش فروهر دبیر حزب ملت ایران.
پروانه اسکندری همسر و همرزم داریوش فروهر.
سعیدی سیرجانی نویسنده معروف کتاب ضحاک مار دوش.
خسرو بشارتی که به وسیله گلوله در شهر کن به قتل رسید.
حسین سرشار خواننده ایران ای مرز پر گهر که در آبادان به قتل رسید.
فاطمه قائم مقامی سرمهماندار هواپیما.
دکتر فلاح یزدی پزشک آقای منتظری.
محمد تقی زهتا بی مورخ و زبان شناس.
شیخ محمد ضیائی امام جمعه بندرعباس.
حمید حاجی زاده  و پسرش کارون  بخاطر اینکه اشعار ملی می سرود.
معصومه مصدق، نوه دکتر مصدق
مهندس کریم جلی و همسرش فاطمه امامی.
دکتر جمشید پرتوی  متخصص بیماریهای قلب که پزشک احمد خمینی بود و در خانه خود بطور مشکوکی کشته شد.
جواد امامی کارشناس داد گستری و همسرش سونیا ال یاسین که در خانه خود کشته شدند.
سعید قیدی از پرسنل نیروی هوائی که جنازه او  با ضربات چاقو کشته شده بود در سعادت آباد پیدا شد.
پیروز دوانی نویسنده و فعال سیاسی
فرزینه مقصود لو و خواهرزاده اش شبنم حسینی.
ابراهیم زال زاده نویسنده و روزنامه نگار.
کشیش محمد باقر یوسفی ( روان بخش ).
دکترعبدالعزیز مجد استاد دانشگاه زاهدان از پیروان مذهب تسنن.    
دکتراحمد صیاد از متفکران اهل سنت.
سیامک سنجری که توسط همین باند با چاقو به قتل رسید.
فاروق فرساد اهل سنت که با آمپول هوا کشته شد.
محمد ربیعی امام جمعه کرمانشاه که با آمپول هوا کشته شد.
اشرف السادات برقعی در قم.
احمد میر علایی نویسنده و مترجم در اصفهان.
مهندس  حسین برازنده در مشهد.
حسین شاه جمالی  که یک مسلمان مسیحی شده بود. 
کشیش دیباج.
میکائیلیان  و کشیش هاپیک هوسپیان در کرج.
شمس الدین امیر علائی نخستین سفیر جمهوری اسلامی در فرانسه همکار زنده یاد دکتر مصدق و از رهبران جبهه ملی.
دکتر تقی تفتی و همسر و دو فرزندشان. 
جواد سنا.
زهرا افتخاری.
جلال متین ،  سید محمودمیدانی،
محمد مختاری،
جعفر پوینده،
مجید شریف نویسنده،
و بسیار دیگران ..
8 آدم ربائی و طرح ریزی قتل های دستجمعی و ارسال اسلحه و...:
  ربودن فرج سرکوهی و پیروز دوانی که اولی بدین خاطر که در همان روز ربودنش افشا شد، جان سالم بدر برد و دومی به قتل رسید.
طرح قتل نویسندگان عازم ارمنستان که اجرا هم شد اما شکست خورد.
ارسال اسلحه به سوی فلسطین و دادن گزارش آن به اسراییل. زمانی که قرار بود روابط اسراییل و فلسطینیان بهبود یابد و در نتیجه ایران با ارسال یک کشتی مهمات از سکوهای مخفی خود به سوی دریای مدیترانه و کشف آن از سوی اسراییل موجب تشدید تنش میان ایران و اسرائیل و اسرائیل و فلسطین و... شد.
ارسال مواد منفجره و موشک به اطریش جهت حمله به مرکز ناتو که لو رفت.
شرکت در سرکوب های خیابانی: مواردی که حضور واواکی ها در آنها عیان بود، عبارتند از: سرکوب اعتراضات مردمی مشهد و سرکوب دانشجویان در خوابگاه دانشگاه تهران و سرکوب اجتماع زنان در میدان هفت تیر و  حمله به مردم در جریان راهپیمایی های اعتراض آمیز تهران.
شرکت در به قتل رساندن زندانیان سیاسی و ناپدید کردن آنها. در انجام این گونه جنایتها، واواکی ها، از  کمک و یاری مأموران دژخیم صفت قوه قضاییه برخوردار می شوند. تعداد افرادی که در زندانهای کشور به قتل رسانده اند، از صدها متجاوز است. تنها چند مورد بر افکار عمومی معلوم شده اند: اکبر محمدی و زهرا کاظمی و زهرا بنی یعقوب .

* تأسیس واواک:

    تاریخچه تاسیس واواک  به سال بعد از کودتای خرداد 60  بر می گردد.  این امر نشان می دهد که قبل از آن که واواک تاسیس شود کلیه کارهایی که مربوط به این وزارتخانه می شد توسط برخی از گروههای خود سر و غیر متمرکز انجام می شدند.
    در سالهای اول انقلاب، هر گروه و دسته و مرکز قدرتی، بدون هماهنگی با دیگر مراکز، گروه اطلاعاتی داشت و خود سر عمل می کرد.  به گونه ای که گاهی اوقات پیش می آمد که فردی توسط گروهی دستگیر میشد و بعد از بازجویی آزاد می شد ولی فردای آن روز، توسط گروه دیگری دستگیر و به زندان فرستاده می شد.
   درگیری های اول انقلاب به دلیل عدم هماهنگی این نیروها مشکلات بسیاری را به بار آورد. از جمله  مهمترین موارد، مورد دستگیری فرزند آیت الله طالقانی بود. او توسط یکی از  افراد کمیته، به نام محمد غرضی دستگیر شده بود.  غرضی کسی بود که فعالیت سیاسی خود را از عضویت در سازمان مجاهدین خلق شروع کرده و بعد از آنها جدا و ضد آنها شده بود. به پاداش «شکستن اسطوره طالقانی»، به استانداری خوزستان رسید و عامل متلاشی شدن لشگر خوزستان، در ایام پیش از تجاوز عراق شد. بعدها، وزیر نفت شد و خورد و بردهای بسیار کرد و اینک، کاخ او، مرکز ارتباط با انگلیسها است.
     بهر رو، از وی می خواستند که فرزند طالقانی و کسانی را آزاد کند که با او دستگیر کرده بود و او از این کار خودداری میکرد. کار به جایی رسید که طالقانی از تهران به صورت قهر خارج شد و با دلجویی خمینی به تهران بازگشت.
    در ابتدای انقلاب که واواک وجود نداشت، جمع آوری اطلاعات و دستگیری ها و شکنجه و بازجویی ها و... برعهده چند گروه و مرکز بود  به شرح زیر :
1- اطلاعات سپاه پاسداران
2- اطلاعات ارتش ( رکن 2 )
3- اطلاعات کمیته های انقلاب اسلامی
4- اطلاعات دفتر نخست وزیری
5- اطلاعات دادستانی انقلاب 
        در زیر به هر کدام از آنها می پردازیم.
 در رابطه با اطلاعات سپاه پاسداران نوشته حمید ذاکری را می آوریم که دقیق نوشته شده است.

1 - اطلاعات سپاه پاسداران 

   نظام فرماندهی در دروه اول تاسيس سپاه فاقد مشخصات سازمانی مانند ديگر نيروهای نظامی و امنيتی است. فرماندهی و ساختار سپاه فاقد درجه بندی نظامی است و انتصابات آن بر اساس روابط سازمانی قبل از انقلاب و نيز تا حدودی توانايی‌های فردی و نزديكی به مراكز قدرت انجام می‌گيرد. پذيرش نيروهای ستاد مركز و سپاه كشوری بصورت مجزا و با فرايند متفاوتی صورت می‌گيرد. نيروهايی كه برای ستاد مركز سپاه پذيرش می‌شوند بصورت مستقيم وارد مراحل گزينش نمی‌شوند بلكه معمولا با معرفی ديگر اعضای ستاد، وارد پروسه عضو گيری می‌شوند اين پروسه بسيار كند و نيز سخت است. در طی اين دوره تحقيقات وسيع و مصاحبه‌های طولانی صورت می‌گيرد تا گرايش‌های فكری و عقيدتی فرد داوطلب كاملا مشخص شود. خاستگاه طبقاتی نيروهای سپاه نيز طبقات متوسط و فقير است كه در پی دفاع از آرمانهای انقلاب و دفاع از وضعيت موجود به آن می‌پيوندند. در تهران بيشتر جوانان در سنين ١٨ تا ٢٥ جذب سپاه شده‌اند چرا كه سپاه يك محمل آرمانی برای زدودن تمام نمايه‌های رژيمی است كه مايه اصلی نابرابری‌های اجتماعی و فقر آنان بوده است. در اين دوره سپاه دارای دو بخش اصلی است: ستاد مركزی كه در مركز ساواك در تهران مستقر شده و بعدها با انتقال اين مركز به وزارت اطلاعات به قصر فيروزه منتقل می‌شود و نيز سپاه كشوری كه بتدريج در مناطق يازده گانه و چند ناحيه ويژه تقسيم بندی می‌شود.
    ستاد مركزی سپاه در اين دوره بصورت واحدهای مجزا تقسيم بندی می‌شود مانند واحد پرسنلی، واحد سمعی بصری، واحد مخابرات، واحد اطلاعات، واحد عمليات، واحد حفاظت اطلاعات، واحد تداركات، واحد آموزش و بعدها با فرمان تشكيل ارتش بيست ميليونی توسط آيت‌الله خمينی واحد بسيج نيز به آن اضافه می‌شود.  سپاه كشوری نيز تقسيم بندی خود را بر همين اساس دارد و مناطق تهران و اصفهان قويترين سازمانهای سپاه در سطح كشور محسوب می‌شوند. در اين دوره، تهران منطقه ده كشوری است و سپاه آن قويترين واحد اطلاعات در سطح كشور را دارد. تا مقطع تشكيل وزارت اطلاعات سپاه دو مركز موازی اطلاعات را در خود جمع دارد كه يكی از درون سپاه كنترل می‌شود و ديگری از خارج سپاه.

* واحد نهضت‌های آزاديبخش سپاه:

    واحد نهضت‌های آزادی بخش سپاه بوسيله محمد منتظری در داخل سپاه تشكيل شد. اما سپاه تنها محملی برای پوشش رسمی فعاليتهای برون مرزی وی بود كه سالها قبل از انقلاب روابط بسيار گسترده‌ای با نهضتهای آزادبخش منطقه و جهان برقرار كرده بود. اين واحد را هر چند شايد بتوان به نوعی اطلاعات خارجی سپاه در اين دوره دانست، اما به علت شخصيت با نفوذ محمد منتظری كه اصولا در قالب‌های سپاه نمی‌گنجيد، فرماندهی و كنترل آن نيز در بيرون از سپاه بود و همين مسئله موجب تنش‌های بسيار ميان فرماندهی سپاه و نيز سپاه با وزارت خارجه شده بود. واقعه اشغال فرودگاه تهران در دوره دولت موقت توسط محمد منتظری و نيروهای وی اوج اين تنش‌ها بود. از نظر محمد منتظری و بعدها سيد مهدی‌هاشمی وظيفه اين واحد حمايت از نهضت‌های آزاديبخش بدون توجه به ماهيت آنها و نيز سياستهای رسمی كشور در عرصه خارجی بود.  اما نهايتا فعاليتهای خارج از قاعده اين واحد و نيز تزاحم شديد آن با سياست خارجی دولت موقت و بعدها با دولت رجايی منجر به انحلال آن شد.
    بخشی از نيروهای اين واحد از سپاه خارج شدند و جريان نهضت جهانی اسلام را به رهبری سيد مهدی‌هاشمی ايجاد كردند و گروه ديگری نيز جذب واحد اطلاعات شدند. انحلال اين واحد از طريق مصوبه مجلس و نيز دخالت صريح‌هاشمی رفسنجانی كه در آن زمان رياست مجلس را برعهده داشت، انجام گرفت. بنا به دلايلی كه بعدها در تاسيس وزارت اطلاعات نيز در نظر گرفته شد،‌  هاشمی رفسنجانی اعتقاد داشت كه قدرت گرفتن اطلاعات سپاه موجب كودتای اين نيرو خواهد شد.


* واحد اطلاعات سپاه

 
 واحد اطلاعات سپاه با انگيزه جمع آوری اطلاعات از گروهای مخالف انقلاب و معارض تاسيس شد. اولين فرمانده واحد اطلاعات ستاد مركزی سپاه، محسن رضايی است كه بعدها پس از مرتضی رضايی فرمانده كل سپاه می‌شود. كادر اين واحد در اين دوره عمدتا از نيروهای بسيار جوان تشكيل شده اما هدايت آنها زير نظر كسانی است كه قبل از انقلاب تجربه فعاليتهای مخفی و نيز برخورد با ساواك را داشته‌اند.  از اين رو تقسيم كار نيز بسيار ابتدايی بوده و ساختار سازمانی آن نيز هنوز شكل نهايی خود را نيافته است. نيروهای آن فاقد تجربه اطلاعاتی بوده و تنها منبع آموزشی آنها نيز جزوات برجای مانده از ساواك است. در اين مقطع بيشتر اسناد ساواك تا زمان تحويل به وزارت اطلاعات در دست واحد اطلاعات است. واحد اطلاعات سپاه در اين مقطع از امكانات ساواك و اموال مصادره شده از وابستگان رژيم سابق استفاده می‌كند و از نظر فنی در سطح پائينی قرار دارد. روحيه آزمون و خطا كاملا در ساختار آن مشهود بوده و نحوه گزينش آن نيز بر اساس روابط دوستانه افراد با يكديگر است. در اين دوره هسته اصلی واحد اطلاعات را جوانان انقلابی شهر ری و محله‌های اطراف آن مانند نازی آباد و جوانمرد قصاب و خزانه تشكيل می‌دهند و اين انحصار در ساختار اطلاعاتی سپاه برای ساليان متمادی برجای می‌ماند.
   متلاشی كردن حزب توده و فرقان، برخورد با كودتای نوژه ( در اين دو مورد اطلاعات تائيد نشده‌ای از همكاری سازمان‌های اطلاعاتی شوروی سابق وجود دارد) و نيز برخورد با آندسته از گروه‌های سياسی كه وارد فاز نظامی شده اند، كارنامه واحد اطلاعات در اين دوره است. واحد اطلاعات سپاه در اين دوره همكاری بسيار نزديكی با دادستانی انقلاب و بخش اطلاعات آن دارد و تقريبا بصورت ضابط اين نهاد عمل می‌كند.
   سپاه در طی اين سالها به دو بخش اصلی ستاد مركزی و سپاه كشور تقسيم می‌شود. نبايد فراموش كرد كه اين تقسيم بندی، در واقع، به نوعی تقسيم ابتدايی سپاه به دو بخش صف و ستاد بوده است. ( نيروهای ستادی در يك تشكيلات نظامی عمدتا حالت برنامه ريزی و كنترل اجرا را برعهده دارند در حاليكه نيروهای صف معمولا به نيروهای عملياتی كه وظيفه اجرای دستورات ستاد مركزی را دارند اطلاق می‌شود). در اين دوره سپاه كشوری خصوصا سپاه تهران در زمينه اطلاعات و نيز عمليات بسيار سازمان يافته و موثر عمل می‌كند. گشتهای اطلاعاتی القارعه در اين دوره از ابتكارات بسيار موثر سپاه در برخوردهای خيابانی بشمار می‌رود.
                    
* واحد اطلاعات سپاه و تشكيل وزارت اطلاعات:

   تا زمان تشكيل وزارت اطلاعات در سال ١٣٦٢، اطلاعات سپاه در كنار حراست نخست وزيری حرف اول را در زمينه اطلاعات خارجی و داخلی میزند.  خصوصا كه در اين دوره سپاه به نوعی متولی جنگ نيز شده و حضوری موثر در عرصه جنگ با نيروهای اشغالگر عراقی دارد. در سال ١٣٦٢ تلاشی از سوی نيروهای چپ اسلامی صورت میگيرد كه اين انحصار شكسته شود. ظاهرا قبل از اين، بارها از آيت الله خمينی خواسته شده بود تا يك سازمان اطلاعات مركزی مانند ساواك در ايران بوجود آيد كه مستقيما زير نظر ايشان باشد اما مورد قبول قرار نگرفته بود. اما نهايتا، مقدمات و طرح تفضيلی تشكيل وزارت اطلاعات توسط سعيد حجاريان تهيه  با حمايت هاشمی رفسنجانی، از تصویب مجلس می گذرد. با تشکیل وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه موظف می شود کلیه امکانات و اسناد و مراکز خود را تحویل این وزارت خانه داده و در امور اطلاعاتی با این وزارت خانه هماهنگ باشد. مسئله تحويل در اين زمان به يكی از بزرگترين مشكلات اين دو سازمان كه از همان ابتدا برای يكديگر رقيب محسوب میشوند، تبديل میشود. حتی اين امر درگيرهايی را نيز ميان مقامات اين دو سازمان ايجاد میكند. اما انتصاب شخصيت قدرتمندی مانند محمدی ری شهری كه قبل از اين رئيس دادسرای نظامی ارتش بوده به وزارت اطلاعات نهایتا موجب برتری وزارت شده و بيشتر امكانات سپاه به اين وزارت خانه منتقل میشود. البته رقابت واحد اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات در همين جا تمام نمیشود بلكه در واقع تمامی اينها زمينه ای را ايجاد میكند كه اين دو سازمان رقيب بعدها در بسياری از عرصه های داخلی و خارجی اطلاعات و امنيت با يكديگر رودرو میشوند.
  اين جراحی ضربه شديدی به واحد اطلاعات سپاه می‌زند كه بصورت ناگهانی از بيشتر عرصه‌های اطلاعاتی كشور حذف می‌شود و تلاش عمده نيز بر اين است که تنها در زمينه اطلاعات نظامی فعاليت داشته باشد. بايد اشاره كرد كه بخش قابل توجهی از نيروهای واحد اطلاعات سپاه و نيز واحد نهضت ها با تشكيل وزارت اطلاعات جذب اين سازمان شده وبتدريج با تقويت هويت سازمانی وزارت اطلاعات، هويت‌های قبلی سازمانی رنگ می‌بازد.


*واحد اطلاعات در دوره جنگ:


   در اين دوره با تثبيت سپاه به عنوان صحنه گردان اصلی جنگ، تلاش می‌شود تا تمامی زمينه‌های اطلاعاتی نيز به جنگ مرتبط شوند. در سازمان دهی جديد، سپاه از حالت واحدی خارج شده و تمامی واحدها به معاونت تبديل می‌شوند. از اين رو واحد اطلاعات سپاه نيز به معاونت اطلاعات سپاه تغيير نام می‌دهد.
   با انتصاب محسن رضايی به فرماندهی كل سپاه، افراد ديگری به رياست اطلاعات سپاه می‌رسند كه از آن جمله اند، رضا سيف اللهی، سيد كاظم كاظمی ( كه در يكی از ديدارهای دوره‌ای از مناطق جنگی به شهادت می‌رسد) و نيز احمد وحيدی. اين آخری از همان زمان تشكيل واحد اطلاعات سپاه به فرماندهی محسن رضايی تا زمان رسيدن به فرماندهی اطلاعات سپاه همواره نقش جانشين اطلاعات سپاه را داشته و بعدها نيز با شهادت سيد كاظم كاظمی به رياست اين ساختار منصوب می‌شود.
    معاونت اطلاعات در اين دوره دارای ساختار بخش اطلاعات عراق، اطلاعات خليج و كشورهای عربی، امنيت، بخش لبنان، بخش افريقا، بخش عمليات ويژه و تشكيلات اداری خاص خود است. هر چند از نظر سازمانی، ساماندهی مجدد معاونت اطلاعات سپاه پس از تشكيل وزارت اطلاعات و گرفته شدن بيشتر وظايف اطلاعاتی آن چندان به آسانی صورت نمی‌گيرد اما تلاش می‌شود تا حوزه‌های جديدی برای فعاليت اين معاونت در عرصه‌های اطلاعاتی تعريف شود.


*رويكردهای جديد در معاونت اطلاعات سپاه:


    همانگونه كه گفته شد تشكيل وزارت اطلاعات، محدوديت‌های وسيعی را در دو عرصه داخلی و خارجی برای اطلاعات سپاه ايجاد كرد. با سپرده شدن اطلاعات امنيتی در داخل و نيز اطلاعات خارجی به وزارت اطلاعات و از سوی ديگر گرفته شدن امكانات و انتقال افراد با تجربه سپاه به اين وزارت خانه، جريان اطلاعات در سپاه عملا به ركود كشيده شد.
    بنابراين تشكيلات اطلاعات در سپاه بدنبال تعريف ماموريت‌های جديد بود تا مجددا فضای لازم برای تاثير گزاری در جامعه اطلاعاتی را داشته باشد. در اين زمينه دو رويكرد جديد در اطلاعات سپاه تا حدودی ركود ايجاد شده را جبران كرد. اول پيگيری حمايت از نهضتها و جنبش‌های آزاديبخش اسلامی و دوم ايجاد جريان جنگ‌های نامنظم .
    در خصوص رويكرد اول، معاونت اطلاعات سپاه بسرعت به تقويت نيروهای خود در لبنان و سوريه پرداخت و تلاش كرد تا در كشورهای همجوار جای خالی واحد نهضتهای سابق را كه قبلا حوزه فعاليت گروه محمد منتظری بود را پر كند. با توجه به درگيريهای وسيع اسرائيل در جنوب لبنان، تقويت حزب الله با موفقيت چشمگيری روبرو بود.  در اين مرحله بخش لبنان معاونت اطلاعات سپاه موفق شد تا اولين پايگاه‌های آموزش نظامی خود را در لبنان داير كرده و پايگاه‌های محكمی را در سوريه ايجاد كند.
   از سوی ديگر بالا رفتن ميزان تاثير گزاری حزب الله در مناقشه درونی لبنان و نيز استقامت آنان در جنوب لبنان در برابر اسرائيل مشروعيت خاصی را برای اين جريان ايجاد كرد. حزب الله از اين پس با حمايتهای مالی، نظامی واطلاعاتی معاونت اطلاعات سپاه جای خود را درعرصه مناقشات سياسی ونظامی لبنان باز كرد. جريان گروگانگيری چند تن از اتباع آمريكايی توسط حزب الله و نيز منافعی كه ايران در اين ميان از نظر سياسی و نظامی  بدست آورد، الويت ويژه‌ای را برای حزب الله و معاونت اطلاعات سپاه موجب شد.
    با نهايی شدن سازماندهی حزب الله لبنان، شورايی بنام شورای قرار ( شورای تصميم گيری) در آن ايجاد شد كه يكی از اعضای آن فرمانده سپاه لبنان بود كه توسط معاونت اطلاعات سپاه منصوب می‌شد. وظيفه اين فرد فرماندهی نيروهای سپاه در لبنان و نيز نظارت بر تصميم گيری‌های متخذه در حزب الله لبنان بود.
    دومين رويكرد جديد اطلاعاتی معاونت اطلاعات سپاه، ايجاد جريان جنگ‌های نامنظم اطلاعاتی است كه با توجه به شدت گرفتن جنگ، هيچ نهادی بصورت سازماندهی شده متولی آن نبوده است. در چنين شرايطی فرماندهی اطلاعات سپاه با بكارگيری برخی از فرماندهان لشگرهای عملياتی سپاه مانند علی فضلی در اواخر سال ١٣٦٣تلاش كرد تا يك قرارگاه جنگ‌های نامنظم با گرايش اطلاعات و ايجاد حلقه‌های جمع آوری اطلاعات در درون خاك عراق تاسيس كند.
     هر چند در همان ابتدای كار به علت اختلاف ديدگاه ميان فرماندهان اطلاعات و نيروهای رزمی در مورد ساختار، ماموريت و كيفيت اين قرارگاه اختلافاتی بروز كرده و موجب خروج فضلی و ديگر اطرافيان وی از معاونت اطلاعات می‌شود اما نتيجه اين تلاش، قرارگاه رمضان است كه مركزيت جنگ‌های نامنظم اطلاعاتی سپاه محسوب می‌شود و بعدها به يكی از مهمترين قرارگاه‌های اطلاعاتی و عملياتی سپاه در كل جنگ تبديل می‌شود.
     اين قرارگاه در شهر كرمانشاه بتدريج جای خود را به عنوان اولين تجربه موفق جنگ‌های نامنظم باز كرده و با گسترش آن بتدريج معاونت اطلاعات بخش اعظم نفوذ خود را بر آن از دست می‌دهد. بعدها اين قرارگاه نيز مانند ديگر قرارگاه‌های سپاه تحت امر مستقيم فرماندهی كل سپاه قرار می‌گيرد. از فرماندهان اصلی اين قرارگاه می‌توان به محمد باقر ذوالقدر و نيز محمد نقدی (شمس) اشاره كرد. لشگر ده بدر كه متشكل از معاودين عراقی است نيز تحت امر همين قرارگاه قرار دارد.
    بنابراين در اين دوره اطلاعات سپاه تمام توان خود را صرف اطلاعات عراق، قرارگاه رمضان و نهضتهای اسلامی در بيرون از ايران می‌كند. مسئله اطلاعات عراق با شدت گرفتن اختلاف ميان وزارت اطلاعات و معاونت اطلاعات سپاه بصورت فرماندهی جداگانه‌ای در آمده و مسئوليت آن بدست علی آقا محمدی نماينده سابق مجلس و قائم مقام فعلی صدا و سيمای جمهوری اسلامی سپرده می‌شود.
     در اين دوره، يك واقعه بصورت مجرد نقش اطلاعات سپاه را برجسته می‌كند و آن مسئله مك فارلين است. بدلايلی با تمايل‌هاشمی رفسنجانی برای خارج كردن آمريكا از موضع (جنگ بدون برنده ميان ايران و عراق) باب مذاكرات با آمريكا از طريق منوچهر قرباني فر گشوده می‌شود. اما اينبار ماموريت رسيدگی اين پرونده به جای وزارت اطلاعات كه بانی اطلاعات خارجی است به اطلاعات سپاه سپرده می‌شود.
    قائم مقام معاونت اطلاعات در اين زمان فريدون وردی نژاد است كه بعدها به علت خدماتش در جريان ماجرای مك فارلين به رياست خبرگزاری جمهوری اسلامی و نيز سفارت ايران در چين می‌رسد. كنترل عملياتی ورود مك فارلين به ايران زير نظر وی و در حوزه عمل بخش ويژه معاونت اطلاعات سپاه صورت می‌گيرد كه مدتها به دليل فعال شدن وسيع وزارت اطلاعات در خارج، فعاليت چندانی نداشت.


* اطلاعات سپاه و پايان جنگ:


    جنگ در زمانی به پايان می‌رسد كه وزارت اطلاعات تبديل به اصلی‌ترين ساختار اطلاعاتی گرديده و سپاه نيز تقريبا بزرگترين تشكيلات نظامی در كشور را كنترل می‌كند. جنگ موهبتی برای ساختارهای امنيتی و نظامی كشور بود تا در سايه آن دست به گسترش سازمانی خود زده و نيز مبالغ بسياری را به عنوان هزينه و بودجه دفاعی و امنيتی دريافت كنند. اما در پايان جنگ چنين چشم اندازی ديگر وجود نداشت. يكی از دلايل قبول قطعنامه ٥٩٨ توسط ايران گزارش مسئولان اقتصادی مبنی بر بحرانی بودن وضعيت اقتصاد كشور بود. از همين رو پايان گرفتن جنگ به نوعی افزايش مطالبات مردمی بود كه در تمامی اين هشت سال وضعيت بحرانی اقتصاد را تحمل كرده بودند. پايان جنگ از سويی آغاز تعديل سازمانهای نظامی نيز بود كه بعضا بصورت بی‌رويه رشد كرده بودند و بودجه عظيمی را بر خزانه دولت تحميل می‌كردند. بنابراين تجديد سازمان در تمامی زمينه‌ها از جمله اطلاعات امری ضروری بود.

* تشكيل نيروی قدس:

     ضرورت بازنگری در ساختارهای دوران جنگ و نيز تعريف ماموريت‌های جديد تحولات وسيعی را در درون معاونت اطلاعات سپاه ايجاد كرد. با انتخاب رهبريت جديد برای نظام، خط مشی‌های جديد نيز برای سپاه وضع شد كه يكی از آنها ايجاد نيروی مقاومت و ديگری ايجاد نيرويی برای حمايت از نهضتهای اسلامی در سرتاسر جهان شد. بنابراين سپاه كه تا اين زمان براساس فرمان ٢٦ شهريور سال ١٣٦٤ آيت الله خمينی دارای سه نيروی زمينی، دريايی و هوايی بود، دو نيروی ديگر را نيز با تغييراتی كه در بسيج و معاونت اطلاعات بوجود آورد به ساختار كلی خود اضافه كرد. نيروی قدس سپاه پاسداران حاصل تغييرات بنيادی معاونت اطلاعات سپاه بود اما تبديل معاونت به نيرو هر چند مزيتهای بيشتری برای اطلاعات سابق سپاه داشت اما موجب يك جراحی ديگر در اين ساختار گرديد. در سال ١٣٦٨ ستاد كل سپاه پاسداران به ستاد مشترك سپاه تغيير نام داد. در پی اين تحول بر مبنای ساختار ارتش، ادارات مختلف ستاد مشترك نيز شكل گرفت. يكی از اين ادارات، اداره اطلاعات ستاد مشترك سپاه بود، با تشكيل اين اداره بسياری از نيروهای كيفی نيروی قدس جذب اين اداره شدند. اين دومين زايش اطلاعاتی از ساختار اصلی اطلاعات سپاه بود. نیروی قدس عملا تا زمان بحران بوسنی اسير بحرانی بود كه در واقع كل كشور دچار آن بود. جريان اعطای درجات نظامی و نيز بحران در بودجه بندی نيروهای نظامی كشور گريبان اين نيروی تازه تاسيس را نيز گرفته بود.
     هاشمی رفسنجانی به عنوان رئيس جمهور به نيروهای نظامی كشور اعلام كرده بود كه اقتصاد كشور مانند زمان جنگ نمی‌تواند هزينه‌های آنان را تامين كند اما دست نيروهای نظامی را برای فعاليتهای اقتصادی با استفاده از رانتهای دولتی به منظور خودكفايی باز گذاشته بود. به دنبال همين سياست است كه در تمامی نيروهای نظامی معاونتهای خودكفايی وارد ساختار سازمانی می‌شوند و نيروی قدس نيز از اين مسئله مستثنی نيست. جريان اعطای درجه‌های نظامی و نيز برنامه‌های خودكفايی اقتصادی، طبقه خاصی را در نيروهای نظامی و امنيتی ايجاد می‌كند كه سرمنشا بسياری از مفاسد اقتصادی و امنيتی در سال‌های بعد می‌شود. دوره بلاتكليفی پس از جنگ شايعات وسيعی را مبنی بر انحلال سپاه قدس را شايع می‌كند و اين مسئله تا زمان بحران بالكان و شروع جنگ در بوسنی ادامه می‌يابد.

* جنگ بوسنی و نيروی قدس:

   جنگ و بحران در يوگسلاوی سابق نقطه عطفی بر فعاليتهای برون مرزی نيروی قدس بود. براساس تبليغاتی كه از كشتار مسلمانان در كشور تازه استقلال يافته بوسنی و هرزگوين در جهان اسلام و نيز ايران صورت می‌گرفت، افكار عمومی به نوعی خواهان كمك به مسلمانان اين كشور بود. براساس شواهدی كه موجود است فرماندهی كل سپاه و نيز شخص‌هاشمی از درگير شدن در جنگ بوسنی و نيز اعزام نيرو به اين كشور پرهيز داشتند اما نيروی قدس در تلاش برای كسب فضای جديد تنفسی، نيروهايی را برای ارزيابی وضعيت به اين كشور اعزام می‌كند. فرمانده اين نيروها در اين زمان محمد نقدی است و معاونت وی نيز بر عهده حسين الله كرم است.  
    شدت گرفتن بحران در بوسنی و كشتار مسلمانان اين كشور و نيز برانگيخته شدن گسترده افكار عمومی جهان و نيز جهان اسلام و از سوی ديگر تلاش ايران برای خروج از انزوای سياسی آن دوره موجب فعاليت گسترده نيروی قدس در اين منطقه می‌شود. الويت يافتن سياسی و امنيتی بوسنی به معنای گسترش سازمان نيروی قدس و نيز كسب امكانات بيشتر است. بحران بوسنی، به نوعی نيروی قدس را از گرداب انحلال نجات می‌دهد و اين نيرو نيز با درك اين وضعيت بوسنی را به عنوان منطقه جنگی و حوزه فعاليتهای نهضتی بصورت انحصاری در آورده و حتی وزارت اطلاعات نيز با توجه فرماندهی سپاه در منطقه تا قبل از قرارداد صلح ديتون در سال ١٩٩٥ عملا تحت الشعاع سپاه در بوسنی قرار می‌گيرد.  
     قرارداد صلح ديتون كه زير نظر آمريكايی‌ها به امضا رسيده در اولين بندهای خود متذكرمی‌شود كه تمامی نيروهای خارجی مسلح می‌بايد ظرف مدت شصت روز از بوسنی خارج شوند
و اين شامل نيروهای ايرانی هم می‌شود. با توجه به اينكه بوسنی هنوز الويت خود را در صحنه سياست خارجی از دست نداده، سپاه تشكلات گسترده‌ای را در بوسنی در اشكال مختلف فرهنگی و اقتصادی و حتی بازسازی ايجاد می‌كند تا به حضور خود در اين منطقه ادامه دهد. از نظر امنيتی بوسنی به عنوان كشوری مسلمان و در داخل اروپا اهميت بسياری را برای برخی از جناح‌های داخلی درون ايران دارد.
    در اين دوره، شخص رهبری توجه ويژه‌ای به بوسنی داشته و انتصاب آيت الله احمد جنتی دبير شورای نگهبان به عنوان نماينده وی در امور بالكان و بوسنی نشان دهنده اين توجه ويژه است. اندكی قبل از پايان رياست جمهوری‌هاشمی رفسنجانی، احمد وحيدی جای خود را به قاسم سليمانی فرمانده لشگر ٤١ ثارالله سپاه می‌دهد تا خود در شورای تشخيص مصلحت نظام و نيز بيت رهبری در امر تشكيل نهادهای موازی امنيتی و اطلاعاتی فعال شود. با حمايت‌های وسيع آيت الله خامنه‌ای از نيروی قدس خصوصا در دوره پس از دوم خرداد كه به وزارت اطلاعات اعتماد چندانی وجود ندارد، نيروی قدس در عرصه اطلاعات خارجی خصوصا در كشورهای بوسنی، حاشيه خليج، فلسطين، لبنان، افغانستان، تركيه و عراق گسترش بسياری پيدا می‌كند. گفته شده كه اهميت اين نيرو در سالهای اخير برای آمريكا به گونه‌ای بوده كه انجام هرگونه مذاكره با ايران را منوط به انحلال اين نيرو كرده است.
     از سوی ديگر به موازات گسترش توانايی‌های واحدهای صنعتی نظامی ارتش و سپاه در جهت توليد موشكهای دور برد، نيروی قدس ماموريت داشته تا در بسياری از كشورها از جمله اروپا اهداف موشكی خاصی را از طريق جمع آوری پنهان و اطلاعات ماهواره‌ای تعريف كند. اينكه اخيرا يكی از تئوريسن‌های نظامی جناح راست از سيمای جمهوری اسلامی، آمريكا را تهديد به ضربات موشكی كرده است ناشی از  همين ماموريت است.


بخش 2 -  پیدایش واواک


سعید امامی: «من از آغاز انقلاب تا به امروز سرباز گوش به فرمان نظام مقدس اسلامي و مقام ولايت بوده و هستم، هيچگاه بدون کسب اجازه و يا بدون دستورات مقامات عالي نظام کاري انجام نداده‌ام.
هرچه را که به صلاح نظام و اسلام دانسته‌ام به عنوان پيشنهاد به مسئولانم ارائه کرده‌ام. من خود را گناهکار نمي‌دانم. کساني که حذف شده‌اند، مرتد، ناصبي و محارب بوده‌اند. حکم مجازات آنها مثل هميشه به ما تکليف شده است و ما آنچه کرده‌ايم اجراي تکاليف شرعي بوده است نه قتل و جنايت... »
        «دستور قتل داريوش فروهر و پروانه اسکندري را به روال معمول هميشگي حجت‌الاسلام علي فلاحيان به من داد. احکام اعدام ساير محاربين قبلا در زمان وزارت فلاحيان صادر شده بود. از مدتها پيش قرار بر اين بود که عوامل مؤثر فرهنگي وابسته که توطئه‌ تهاجم فرهنگي را در ايران پياده مي‌کردند و جمعا صد نفر بودند اعدام شوند. حکم حذف 29 نفر از نويسندگان از مدتها پيش مشخص و احکام قبلاً صادر شده بود که در مورد 7 تن از آن عناصر احکام در دوره وزارت علي فلاحيان اجرا شده بود. وقتي حکم اعدام فروهر به ما ابلاغ شد پرسيديم که تکليف احکام معطل مانده اعضاي کانون نويسندگان چه مي‌شود که حاج آقا دري نيز گفتند هرچه سريعتر اقدام شود بهتر است و اين بار نيز مثل ماقبل انجام شد با فرق اينکه بجاي ابلاغ از سوي فلاحيان امور از طريق حاج ‌آقا دري نجف‌آبادي هماهنگ مي‌شد»
 (از اعترافات سعید امامی )

1- حفاظت اطلاعات ارتش و رکن دو
    به محض پیروزی انقلاب، گروههای مختلف برای کسب قدرت اطلاعاتی تهاجم گسترده ای را برای تصرف مراکز اطلاعات انجام دادند. زیرا می خواستند، با دستیابی بر اطلاعات موجود، موقعیت  برتر بدست آورند .
    بر اساس اطلاعات، نیروهای مستقر در مراکز اطلاعات، بخصوص ساواک و اداره اطلاعات ارتش، عبارت بودند از :
- سپاه پاسداران
- انجمن حجتیه
- سازمان مجاهدین خلق
- سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
- حزب توده
- نیروهای وابسته به سازمانهای جاسوسی
    این مجموعه با حضور در این دو  سازمان، تلاش داشتند  همزمان با زمینه سازی انحلال ارتش، نیروی جایگزین  آن را نیز آماده نمایند .
     از ابتدای انقلاب، سازمان مجاهدین خلق و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و برخی از گروههای چپی و نیز برخی از بلند پایگان حزب جمهوری اسلامی تلاش می کردند با انحلال ارتش نیروی مورد نظر خود را جایگزین آن نمایند و این کار حتی زمانی که عراق به ایران حمله کرد نیز ادامه داشت.
     نیرویی که خود را برای جایگزینی ارتش لایق تر از همه نیروها می دانست سپاه پاسداران بود که به دلیل نیاز به  کسب قدرت کامل نظامی سعی می کرد با کمک نیروهای وابسته در ارتش نفوذ کرده و با برنامه گذاری های خاص و پیدا کردن کودتاهای واقعی و ساختگی ضربات شدیدی به ارتش وارد آورد وخود جایگزین آن شود .
    در آن زمان، نیروهای سپاه پاسداران با کمک سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ودادستانی و با حمایت نیروهای حزب جمهوری اسلامی ایران و از جمله بهشتی هاشمی خامنه ای و ... در پی این بودند که طرح انحلال ارتش را به تصویب شورای انقلاب و خمینی برسانند و آن را منحل کنند.  در جریان انقلاب، توافقی را با سلیوان، واپسین سفیر امریکا در ایران، بعمل آوردند که پیش از انتشار سندهای سفارت امریکا، بعنوان «وحدت چکمه و نعلین»، از پرده بیرون افتاده بود. آن زمان، بهشتی و خامنه ای و موسوی اردبیلی (که باتفاق مهندس بازرگان با سلیوان ملاقات و توافق را بعمل آورده بود) و هاشمی رفسنجانی و خود خمینی تصور نمی کردند که ارتش تن به اوامر ژنرال هایز ندهد و اعلام بی طرفی کند. بعد از آنکه، حکومت موقت «سپاه موقت انقلاب» را تشکیل داد و روحانیان تشنه قدرت از دست دولت موقت خارجش کردند، بفکر افتادند که وحدت چمکه و نعلین را برهم بزنند و ارتشی از خود داشته باشند. این شد که به جان ارتش افتادند و هیچ فرصتی را برای ضربه زدن به آن و پاشاندنش از دست ندادند.
      سپاه با ساخت کمیته ای کودتا یاب  کاملا حساب شده ارتش را تحت فشار قرار داده بودند. با دستگیریهای وسیع و شکنجه و اعدام افسران، دقیقا همان کارهایی را انجام می دادند که عراق نیاز داشت یعنی تضعیف ارتش  به هنگام حمله عراق به ایران. در این کمیته چه کسانی بودند و چه خط و ربطی داشتند؟ به خط و ربط آنها توجه کنید تا متوجه شوید که چرا کشف کودتا در ارتش بکار ایجاد استبداد ملاتاریا با ستون فقراتی که سپاه شد، لازم بود:
مصاحبه منبع ف با نویسنده کتاب شنود اشباح:
امكان دارد، كالبد شكافی بفرمایید؟
* منبع (ف): در كمیته خنثی‌سازی نقاب [كودتا] بعد از محسن‌ رضایی، مهدی منتظری  سرپرست شد. مسعود كشمیری بود كه توضیح می‌دهم... كارهای تعقیب و مراقبت و جلب و به یك معنا عملیات لازم به عهده «رضا عاصف» و مجموعه اطلاعات سپاه بود. بیشتر بازجوئی‌ها هم مختلف انجام می‌شد...  سعید مظفری و حجاریان بودند كه با ركنی كار می‌كردند... جمال اصفهانی بود که مسئول مركزیت كودتایی‌ها به عهده‌اش بود...
    كشمیری رابط ركن 2 ارتش با مجموعه ضد كودتا بود. یعنی رضوی كه نماینده اداره دوم بود... جواد قدیری هم بود... اما خب كشمیری ‌با بعضی از این افراد رفیق بود، با بعضی همكار بود با بعضی هم باند بود. .
(کتاب شنوداشباح،  رضا گلپور )
     با توضیح فوق تا حدی مشخص می شود که رکن دو در این زمان بر عهده نیروهای زیر بوده است:
1 - سپاه پاسداران به سرپرستی محسن رضایی و منتظری  و رضا عاصف
2 - سازمان مجاهدین خلق و برخی از نیروهای وابسته به سازمانهای اطلاعاتی که عاملهاشان مسعود کشمیری و جواد قدیری  بوده اند.
3 - سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که از آنها، سعید حجاریان و سعید مظفری  و بیژن تاجیک و تقی محمدی و ..
4 - دادستانی انقلاب که جمال اصفهانی عضو آن بود و  نزدیک به سپاه نیز بود
5 - انجمن حجتیه که محمد رضوی  - که ازاعضای رده بالای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز بود - و سرهنگ اقارب پرست و  سرهنگ کتیبه و ... از این انجمن بودند.
رضا زواره‌ای در آبان و آذر 1379 گفته است: «... مسعود كشمیری به همراه مهندس رضوی (كه از اعضای شورای مركزی سازمان مجاهدین انقلاب بود) به هادوی دادستان انقلاب معرفی شدند. از مجرای هادوی به اداره دوم ارتش (ركن2) كه اصلی‌ترین تشیكلات حفاظتی ارتش به شمار می‌رفتند، معرفی شدند. آنها هم به ساختمانی رفتتد كه مقر اصلی جاسوسی نظامی آمریكا در خاورمیانه بود. در مقر فرماندهی اداری سیا در ایران و حدود یك كامیون اسناد از طریق این دو جابجا و مفقود شدند». (ص شنود اشباح ص 472
   در مصاحبه ای دیگر رد پای افراد گروه دیگر را می بینیم که حضور آنها در جریان کودتا یابی بسیار نظر گیر است:
 6 - گروه دانشجویان پیرو خط امام که حضورآنها در میان گروههای کودتا یاب مهم است .
س: جایگاه كشمیری  و یا اصولا چارت سیستم ستاد خنثی كننده كودتای «نقاب» به چه شكلی بود؟
* منتظری: از جاهای مختلف آمده بودند. از اطلاعات سپاه، نیروی هوایی ارتش، نیروهای لانه جاسوسی، كه البته در واقع متولی كار، اطلاعات سپاه بود. جایگاه كشمیری هم خیال شما را راحت كنم، به طوری بود كه به همه اطلاعات دسترسی داشت.
س: مسئولیت این ستاد با چه كسی بود؟
* منتظری: آقای محسن رضایی مسئول ستاد بود... (کتاب شنود اشباح ، رضا گلپور ، ص629)
    از مصاحبه محقق با «علی‌ فلاحیان»( 24/8/1379):  «... وردی‌نژاد... اون مقداری كه من می‌شناسمش، ابتدا از حوالی سال 61 بود، توی سپاه دیدمش. مسئول امنیت بود [در اطلاعات سپاه.] معروف بود از بچه‌های مجاهدین انقلابِ، بعد هم از خودش پرسیدم، گفت: خب بله بودم. ولی به خاطر نظر «امام» استعفا دادم... خب پستهای كلیدی اطلاعاتی را این طیف مجاهدین انقلاب قبل از تشكیل وزارت داشتند... »
س :اطلاعات ارتش بودند،
* منتظری: «خسرو تهرانی  اطلاعات نخست‌وزیری بود ». بهزاد نبوی، كمیته بود. وردی‌نژاد هم در اطلاعات سپاه بود.» (کتاب شنود اشباح ، رضا گلپور)
     در این رابطه به سخنان کودتا یاب ارشد که در بخش نظامی بود توجه بفرمایید :
كودتای نوژه ... در تاریخ 18 تیرماه 1359 خنثی شد... در فاصله شكست «كودتای نوژه» تا «كودتای قطب‌زاده- شریعتمداری» یعنی در طول 5/1 سال، سه توطئه كودتای دیگر نیز به سرنوشت «نوژه» دچار شد... حجت‌الاسلام ری‌شهری، رئیس‌ وقت دادگاه انقلاب ارتش، در گزارش مطبوعاتی خود، گفت: «اولین گروه براندازی «پارس» بود، كه مخفف «پاسداران رژیم سلطنتی» است.   دومین گروه براندازی «نمارا» بود و  سومین گروه «نیما» نام داشت و   چهارمین گروه، گروهی بود كه آقای قطب‌زاده نام آن را «نجات انقلاب
ایران» گذارده بود. ارتباط تمامی این گروهها، با واسطه یا بی‌واسطه به سازمان جاسوسی «سیا» و شیطان بزرگ برمی‌گردد...(کتاب شنود اشباح ، رضا گلپور ، ص 448 )

2-مرکز اطلاعات نخست وزیری
 
    این مرکز نیز مانند دیگر مراکز اطلاعاتی بعد از انقلاب در تیول نیروهای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود. آنها  که به عنوان نیروهای نظامی و سرکوب گر تحت امر «روحانیت» وارد عمل شده بودند از همان ابتدا با توجه به اطلاعات و آموزه هایی که از دیگر سازمانهای جاسوسی از طریق گروهها به دست آورده بودند، متوجه شده بودند که برای حفظ انقلاب مردم و در اختیار گرفتن حرکت آینده مردم و مقابله با مخالفت های آتی آنان، باید مراکز
اطلاعاتی و نظامی سرکوبگرانه ای را به وجود آورند. به همین دلیل می بینیم که نیروهای وابسته به آنها در کلیه مراکز اطلاعاتی بعد از انقلاب پخش شده بودند تا بتوانند در آن مراکز هم بر اساس رهنمودهای سازمانی کنترل را در دست خود داشته باشند.
    در حراست یا اطلاعات نخست وزیری نیز نیروهای این سازمان بیشترین نفرات را داشتند. خسرو تهرانی قنبری را به مدیریت آن منصوب کرده بودند و در کنار او، کسانی چون سعید حجاریان و سعید مظفری و محمدی  و... را قرار داده بودند .
     آنها برای گسترش قدرت خود افرادی را از این مرکز با تایید دادستانی به اطلاعات ارتش فرستاده بودند تا در مواقع ضروری از اطلاعات موجود در آن محل نیز برای پیشبرد مقاصد خود استفاده نمایند.
    برخی از اسناد نشان می دهند که افراد مستقر در این مرکز در جریان بسیاری از مسائل بوده اند اما از اعلام آنها تا به حال خودداری کرده اند در این مورد نیز نوشته گلپور را می  آوریم :
مصاحبه محقق با «منبع (ص)»:« ... كنگرلو از فجر اسلامی‌ها بود. مثل علیرضا محسنی و علی رضا معیری» و اینها. ظاهراً اونها توی تشكیلات مجاهدین انقلاب نیامدند... محسن كنگرلو به شدت به میرحسین موسوی در بحثهای امنیتی نزدیك بود... توی قصه «مك‌فارلین» از كلیدهای اولیه و اصلی بود. در تحقیقات استراتژیك هم همراه سعید حجاریان بود». (ص727)
    همین کنگر لو بود که از سوی میرحسین موسوی با رابطی در فرانسه که ایرانی بود (قربانی فر)، تماس گرفت و درخواست تسلیحات نظامی برای ایران کرد. او از نیروهای وابسته به سپاه پاسدارن بود که از سوی آنان برای خرید و دریافت اسلحه با این شخص وارد مذاکره شده بود.

3- معاونت  اطلاعات کمیته های انقلاب اسلامی
   
    از دیگر مراکزی که جهت کنترل و سرکوب حرکت های مردمی به وجود آمده بود، یکی کمیته های انقلاب اسلامی بود که نیروهای مختلفی در میان این کمیته جا گرفته بودند:

از مصاحبه محقق با «منبع (ن)»: «... در كمیته مركزی سه طیف اعضا جمع شده بودند:
1- دسته اول مشترك سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بودند. مثل «خسرو تهرانی»، «بهزاد نبوی»، «عباس یزدان پناه»، «خلیل اشجعی»، مهندس «خالدی» (معاون وزیر بازرگانی)، «قنادان»...
2 - طیف دوم صددرصد با اینها مخالف بودند كه نماینده اونها دكتر «گلاب بخش» است ...
3- دسته سوم سایر افرادی كه غالباً بی‌طرف بودند... البته آن طیف مجاهدین انقلاب با برادر آقای «كنی» («باقری») ارتباط نزدیكی داشتند. (کتاب شنود اشباح ) 
   کمیته های انقلاب اسلامی نیز از جمله نیروهایی بود که جهت مقابله با اعتراضات مردمی به وجود آمد. از این کمیته بود که افراد به نهادهای دیگر اطلاعاتی منتقل شده و در آن محل مستقر شده بودند.
     این کمیته ها که در تهران و شهرستانها ایجاد شده بودند، تحت سرپرستی محمد رضا مهدوی کنی و برخی دیگر از روحانیون قرار داشت و نیروهای سازمان مجاهدین نیز به عنوان عوامل نظامی و اطلاعاتی آنها بودند.
     از مهمترین مراکز این کمیته ها کمیته مستقر در سفارت امریکا بود که بر اساس برنامه ریزی های انجام شده،  برای این که سفارت راحت به تصرف در آید، مدتی قبل از اشغال سفارت،  کمیته مستقر در آن را تعطیل کرده بودند .
    کمیته های انقلاب اسلامی یکی از محلهای حمله به اجتماعات بود که در آن زمان به نام حزب الله معروف بودند. افراد گروه چماقدار آن زمان مجموعه ای بودند از نیروهای تحت نظارت و عضو کمیته های انقلاب اسلامی و اطلاعات نخست وزیری و سپاه پاسداران و بسیج سپاه پاسداران که کار حفاظت از حاکمیت ملاتاریا را بر عهده داشتند.
    یکی از مهمترین حمله های آنان، حمله به سخنرانی رییس جمهوری، در دانشگاه تهران، در 14 اسفند 59 بود.  در این باره، دادستانی چنین می نویسد :
    «...گروه عظیمی از حزب الله از صبح 14 اسفند در دانشگاه فعالانه حضور داشته جهت یاری پاسداران یک مینی بوس از کمیته قزوین اعزام شده بودند. همین پاسداران بودندکه در قطع سیم‌های بلندگو شرکت داشتند. شرکت حزب الله و پاسداران بر علیه بنی‌صدر طبیعی بود، سپاه بدون هیچ واهمه و ملاحظه‌ای مانند کوه در برابر بنی‌صدر می‌ایستد. اگر 14 اسفند بدون حضور نهاد‌های انقلاب و پرخاش آنان و بدون نعره های حزب الله پایان می یافت اکنون ما مسلما در این اوج گذرگاه انقلاب گام بر نمی‌داشتیم.» (غائله 14 اسفند ، ص 491 488 )
     بنی صدر قبل از اینکه نیروهای کمیته به کمک استبداد بیاید و در سرکوب مردم شرکت کند به آقای بازرگان چنین گفته بود:
      «به بازرگان و دولت موقت گفتم: تمام این نهاد هایی که شما می‌سازید مثل سپاه پاسداران و کمیته انقلاب، تمام ستون‌های استبداد جدید را دارید می‌سازید. ممکن نیست ما سپاه پاسداران بسازیم که از انقلاب پاسداری کند. انقلاب معنایش این است که زور را بردارد و این را نمی‌شود شما نقض کنید. شما با ایجاد یک نیروی مسلح می‌خواهید انقلاب را حفظ کنید؟»

4 - واحدهای اطلاعات دادستانی

   از جمله نیروهای اطلاعاتی و امنیتی که مدعی بود که واواک  باید به آنها واگذار شود، نیروهایی بودند که تحت نظارت قوه قضاییه بودند. این نیروها با توجه به حمایت نیروهای مستقر در قوه قضاییه ودادستانی، از جمله نیروهای بسیار سرکوبگر بودند.
    اکثر نیروهای مستقر در این مرکز،  وابسته به هیات موتلفه اسلامی بودند که به دلیل حضور کم رنگ برخی از آنها در زندانهای قبل از انقلاب، معتقد بودند که باید جریان زندانها بازجویی ها کارهای اطلاعاتی و امنیتی در اختیار آنها قرار بگیرد.
    تا زمان بر سر کار آمدن محمد محمدی نیک معروف به ریشهری، آنها حاضر نبودند اطلاعات خود را در اختیار دیگران قرار بدهند.
    پایگاه اصلی نیروهای این بخش در بازار و خیابانهای مولوی و سرچشمه بود که بیشتر از نیروهای بازار تامین می شد. از معروفترین افراد این مرکز می توان به افرادی چون اسدالله بادامچیان و مرتضی نبوی واسدالله  لاجوردی و عسگر اولادی و کچویی  و... اشاره کرد که از ابتدای انقلاب، مدیریت در زندانها و سرپرستی زندانها و سازمان زندانها ملک طلق پدرشان است که به هیچ وجه حاضر نیستند که مدیریت آن را به دیگران واگذار نمایند.
    سعید حجاریان در مورد چگونگی عمل اسدالله لاجوردی و اطلاعات دادستانی میگوید:
    «...لاجوردی و برخی دیگر به برخورد قانونی و به بیانیه ۱۰ ماده ای دادستانی اصلا اعتقاد نداشتند و معتقد بودند که باید برخورد قاطعی را با آن گروهها کرد و لازم نیست خیلی خودمان را به ضابطه و قانون ملزم کنیم مثلا در رابطه با ماجرای سعادتی دوستان رفته بودند صحبت کرده بودند که وی حفظ شود و نگه داشته شود ...یک مرتبه خبر آوردند که آقای لاجوردی خودش کار سعادتی را تمام کرده ....رجوی به این احتیاج داشت که لاجوردی بیشتر بچه های او را بزند تا او بیشتر بتواند نیرو جذب کند و کینه و نفرت آنها را به نظام افزایش دهد. لاجوردی هم به این احتیاج داشت که رجوی بیشتر ترور کند تا او بتواند مسئولان را توجیه کند که باید تا آخر خط رفت و نه تنها سازمان منافقین بلکه هر کسی که ذره ای دگر اندیشی دارد باید جارو شود٬ این یعنی سیکل معیوب و ما بشدت در آن زمان با آن مخالف بودیم...»
    (مصاحبه سعید حجاریان با عمادالدین باغی صبح امروز )
     « وقتی قرار شد که این گروههای ناهماهنگ و مشکل ساز متحد شوند و وزارت یا سازمانی را به وجود آورند درگیری بیشتر شد و برخی معتقد بودند که باید این کارها به صورت سازمان در اختیار رهبری قرار گیرد و برخی معتقد به وزارت شدن ان بودند و در نهایت به وزارت تبدیل شد اما سرپرستی آنرا به فردی از بیت رهبری و معتمد آنجا دادند و از آن به بعد هم حتما وزیر باید با تایید رهبری به آن مقام انتخاب می شد تا رهبر به طور کامل بر آن اعمال نفوذ داشته باشد به جز در دورانی کوتاه که یونسی در راس آن بود در بقیه زمانها این وزارت اطلاعات بود که تحت نظر رهبری و یاران او اداره می شدند و در کلیه جنایات دخیل بود.»
  (روزنامه «فتح»، مصاحبه «عماد باقی» با «سعید حجاریان كاشی» )
   «... ما به اینجا رسیدیم كه اداره این مملكت، بدون اطلاعات نمی‌شود. بالأخره جمهوری اسلامی، طاغوت را منحل كرده؛ اما بایستی یك سیستم اطلاعاتی كه ساختارش دمكراتیك باشد، به وجود بیاید. با تعدادی از دوستان نشستیم و اولین طرح تشكیل سیستم اطلاعاتی مملكت را در دوران مجلس اول ریختیم...
چند گرایش در مورد وضعیت آتی اطلاعات وجود داشت كه آن را احصاء می‌كنم...
-  یك گرایش، مشخصاً توسط سپاه نمایندگی می‌شد. مسئولین و فرماندهی وقت سپاه معتقد بودند كه اطلاعات، بایست در دل سپاه بماند...
- گرایش دیگری كه وجود داشت گرایش قوه قضاییه و رئیس وقت تشكیلات قضایی بود... رئیس‌ قوه قضائیه معتقد بود كه چون امور اطلاعاتی محفوف به امور قضایی است (چه در مرحله جمع‌آوری و چه در مرحله پیگیری) و همه جا با امور قضایی مماس هست، اطلاعات، باید سازمانی تابع قوه قضاییه باشد...
- بعضاً هم از حاج «احمد» آقا شنیده می‌شد كه نظراتی ابراز می‌كردند كه تابع رهبری باشد.
- نماینده رئیس‌جمهور هم به كمیسیون تلفیق می‌آمد و نظرشان این بود كه اطلاعات باید سازمانی باشد، تابع ریاست جمهوری، چون اطلاعات، ابزار ستادی ریاست جمهوری است...
- امام هم به حاج «احمد» آقا گله كرده بود كه كجای دنیا آمدند، سیستم اطلاعاتی‌شان را وزارتخانه كردند، كه شما بخواهید دومی باشید؟ این را به من گفتند. به مرحوم حاج «احمد» آقا گفتم كه منعی برای سازمان كردن اطلاعات، وجود ندارد، اگر بخواهید، ما تلاش می‌كنیم كه اطلاعات سازمانی باشد، تابع رهبری ... اما بنده، خدمت شما عرض می‌كنم و به «آقا» [«امام»] هم بفرمایید كه اگر، فردا یك سیستم اطلاعاتی متمركزی را، زیر نظر رهبری درست كردیم؛‌ هر اتفاقی كه در آن افتاد، به پای ایشان نوشته می‌شود. یعنی اگر یك نفر بیرون آمد، گفت: مثلاً من را آنجا شكنجه كردند، چه كردند و چه نكردند، بالأخره مسئول «امام» است. آیا «امام» می‌پذیرد؟...
حاج‌ «احمد» آقا رفت و برگشت و گفت: نه. «آقا» گفتند: ما نمی‌خواهیم این چیزها را به ما بچسبانند...» (کتاب شنود اشباح ، رضا گلپور،  ص740-738)
    واواک، از مهر سال ۱۳۶۳،  کار خود را با افرادی چون ریشهری و سعید حجاریان و علی ربیعی و سعید امامی و فلاحیان و ... شروع   کرد.
- طیف علی ربیعی و حجاریان کار ایدئولوژیک و گزینش را عهده دار بودند و
- طیف فلاحیان و سعید امامی طیف عملیاتی و امنیتی را بر عهده داشتند.
     با وزیر شدن علی فلاحیان و نزدیکی وی به اصغر میر حجازی امور به بیت رهبری واگذار شد. در این امر،  هاشمی رفسنجانی نیز دخیل بود.
     بعد از فوت خمینی، جانشینان او، با توجه به ضرورتی که احساس می کردند،  تلاش کردند کلیه امور مربوط به واواک را خود در اختیار داشته باشند. به همین دلیل، میر حجازی را مسئول نمودند تا کلیه نیروهای اطلاعاتی را توجیه نماید که باید کارهای خود را به اطلاع رهبری انجام دهند.
    بعد از بر سر کار آمدن خامنه ای و تسلط و ولایت وی بر واواک،  کار کرد این وزارتخانه مانند کارکرد قوه قضاییه و سپاه پاسداران دچار تغییر شد و این وزارت خانه می بایست بر اساس مصلحت نظام و جهت حفظ آن کشتار ایرانیان مخالف را، در خارج و داخل کشور، آغاز نماید. در این مورد به خودی و غیر خودی نیز رحم نکند و هر کس که داعیه مبارزه با نظام ولایت داشته باشد، را  باید از بین ببرد .
    به طوری که گفته می شود  در سال ۱۳۷۳ ، - از مجموع دوازده معاونت این وزارتخانه هشت معاونت در اختیار راستها بود
- از مجموع شصت و چهار اداره کل وزارت پنجاه و سه مدیر کل از میان راستها انتخاب شده بودند
-  غالب ادارات اطلاعات استانها نیز از همین طیف بودند ٬
    واواک، در دوران فلاحیان، به شکلی عجیب تر یک دست و متحد شده بود و علاوه بر آن وارد کارهای اقتصادی و تروریستی و بمب گذاری نیز شده بود و همه زیر نظر خامنه ای و هاشمی عمل می کردند.
    گفته می شود در سال 72   در بولتن ماهانه وزارت که با نام مشکات منتشر می شده و در اختیار رده های دو تا چهار وزارت بوده است، به صراحت این مسئله از قول محسن راشد یکی از مدیران ارشد این وزارتخانه نقل شده بود که آقای هاشمی میتواند بروی یکصد هزار رای از معاونت وزارت تا خبرچین وزارت حساب کند
    واواک همانگونه که در بالا نیز به آن اشاره شد دارای معاونت های مختلف و ادارات زیر مجموعه آن می باشد که به عنوان مثال، به یکی از این معاونت ها در جریان قتل های زنجیره ای به شرح زیر اشاره شده است . البته برخی دیگر از اداره کل های آن ذکر نشده است .
1- معاونت امنیت، حمید سرمدی، معاون وزیر اطلاعات.
2 - معاونت امنیت،  موسوی،  قائم مقام معاون و مدیر کل طرح و بررسی.
3- اداره عملیات امنیت،  محمد عزیز پور  مدیر کل.
4 -اداره عملیات امنیت،  فلاح قائم مقام
5-اداره پشتیبانی عملیات -  حمید رسولی مدیر کل.
6- اداره کل  طرح و بررسی.
7- اداره کل کارگزینی امنیت،  موسوی، مدیر کل.
8 - اداره کل التقاط،  مدیر کل اسماعیلی
9 - اداره پدیده های التقاط، مدیر کل کامیار
10- اداره کل چپ، مدیر کل محمد صداقت
11 - اداره چپ نو،  مدیر کل عالیخانی




بخش 3   مافیاهلی حاکم بر واواک
وزیران واواک که در جنایتهای سیاسی نقش داشته اند



*اطلاعیه واواک در 14 دیماه سال 1379:

    «...وقوع قتلهای نفرت‌انگیز اخیر در تهران نشان از فتنه‌ای دامنگیر و تهدیدی برای امنیت ملی داشته است. وزارت اطلاعات بنا به وظیفه قانونی و به دنبال دستورات صریح مقام رهبری و ریاست محترم جمهوری کشف و ریشه‌کنی این پدیده شوم را در اولویت کاری خود قرار داد و با همکاری کمیته ویژه رئیس جمهور موفق گردید شبکه مزبور را شناسایی و دستگیر و تحت تعقیب و پیگرد قانونی قرار دهد.
     با کمال تأسف معدودی از همکاران مسئولیت ناشناس کج‌اندیش و خودسر این وزارت که بی‌شک آلت عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زده‌اند در میان آنها وجود دارند. این اعمال جنایتکارانه نه تنها خیانت به سربازان گمنام امام زمان (عج) محسوب می‌شود بلکه لطمه‌ بزرگی به اعتبار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران وارد آورده است.
    وزارت اطلاعات ضمن محکوم کردن هر جنایتی علیه انسانها و هرگونه تهدید امنیت شهروندان و درک عمیقی از ابعاد فراملی این فاجعه، عزم قاطع خود را در ریشه کنی عوامل و محرکان خشونت سیاسی و تضمین امنیت اعلام داشته و به امت شریف ایران اطمینان می‌دهد همانگونه که در فراز و نشیب‌های انقلاب اسلامی حافظ امنیت و استقلال کشور و حقوق شهروندان بوده است، این بار نیز با تمام توان و امکانات خود بقایای باندهای منحرف و قانون ستیز را مورد هجوم قرار داده و سایر سرنخ‌های داخلی و خارجی این پرونده پیچیده را برای دستیابی به دیگر عوامل این فتنه دنبال خواهد کرد.»



*معرفی اعضای واواک:

   قبل از اینکه به گوشه هایی از جنایات این وزارتخانه طی سالهای بعد از انقلاب بپردازیم، معرفی سران و نیروهای این وزارتخانه را بهتر بشناسیم .
     شماری از اعضای این مافیا در بخش قوه قضاییه معرفی شده اند که به دلیل فایده تکرار، در اینجا نیز باز معرفی می شوند. در ابتدا در مورد پنج وزیر این وزارتخانه توضیحاتی داده می شود:
       از ابتدای تشکیل واواک،  پنج  تن از طلبه هائیکه در مدرسه حقانی درس خشونت پیشگی خوانده اند،  به وزارت واواک رسیدند. این افراد که در دوره های « آموزش سریع فقاهت» ! را گذرانده بودند، یکی پس از دیگری به این مقام منصوب شدند. هر یک از آنها،  دوره های خاص جنایتکاری را گذرانده اند و در پرونده هر کدامشان،  صدور دهها حکم اعدام جوانان کشور دیده می شود:

اول- محمد محمدی نیک، معروف به ری شهری

اولین وزیر واواک در رژیم ولایت فقیه بود. او یکی از نوابغ در حرفه جنایت و فساد است. ری شهری در کتاب خود چنین میگوید:
    «...مادرم رحمةالله عليها برايم تعريف مي کرد که هنگامي که تو را باردار بودم، روزي جلوي در خانه ايستاده بودم، شخصي را در حال عبور ديدم که مرا با نام حوري خطاب کرد و گفت: «فرزندي که در شکم داري پسر است و از ناحيه يکي از پسرهايت خير خواهي ديد» (خاطره ها ص 18)
       و باز، او در کتاب خود می گوید: « من از اول نابغه بودم و از استادم بيشتر مي فهميدم. با جديت، کتاب جامع المقدمات را شروع کردم. استادم از پاسخگويي به برخي از سئوالات من ناتوان بود» ( کتاب خاطره ها ص 20 ). کتاب جامع المقدمات در صرف زبان عربی است. استاد او باید چه اندازه بی سواد می بوده است که نمی توانسته است پاسخ پرسشهای این «نابغه» را بدهد؟!!
    وی از بنیانگذاران واواک و کاشف کودتا های بیشمار در ایران است. به بهانه همین «کودتا»ها بود که او زمینه اعدام بسیاری را فراهم آورد. فهرستی از کارهای او:
1 - او از مفتیان قتل های سیاسی بود.
2 -  عامل دستگیری داماد آیت الله شریعتمداری و حبس این مرجع در خانه خود و زیر تهدید، ناگزیر کردن او به اعتراف دروغ در باره کودتا. خود او در این باره می گوید: «كودتای نوژه ... در تاریخ 18 تیرماه 1359 خنثی شد... در فاصله شكست «كودتای نوژه» تا «كودتای قطب‌زاده-  شریعتمداری» یعنی در طول 5/1 سال، سه توطئه كودتای دیگر نیز به سرنوشت
«نوژه» دچار شد..».حجت‌الاسلام «ری‌شهری»، رئیس‌ وقت دادگاه انقلاب ارتش، در گزارش مطبوعاتی خود گفت: « اولین گروه براندازی «پارس» بود، كه مخفف «پاسداران رژیم سلطنتی» است. دومین گروه براندازی «نمارا» بود و سومین گروه «نیما» نام داشت و چهارمین گروه كه آقای قطب‌زاده نام آن را «نجات انقلاب ایران» گذارده بود. ارتباط تمامی این گروهها، با واسطه یا بی‌واسطه به سازمان جاسوسی «سیا» و شیطان بزرگ برمی‌گردد... (کتاب شنود اشباح رضا گلپور - ص448 )
3- عامل اصلی اعدام قطب زاده به جرم شرکت در کودتا برای این که معلوم باشد که این جنایت کاران هیچگونه اعتقادی به ولایت فقیه نداشته اند و ندارند و آن را وسیله می دانند برای خود مختاری در جنایت، یادآور می شود که ری شهری در خاطرات خود می نویسد احمد خمینی به او تلفن می کند و می گوید امام دستور می دهند قطب زاده را اعدام نکنید. او دستور کتبی مطالبه می کند. کمی بعد احمدی خمینی به او تلفن می کند که دستور کتبی داده اند. اما او ترتیب کار را چنان می دهد که پیش از رسیدن دستور به دست او، قطب زاده اعدام شود. اعترافی چنین صریح به جنایت.
4 - عامل حذف آیت الله منتظری به جرم داشتن ارتباط با سید مهدی هاشمی که قضیه مک فارلین را افشا کرد . و همین افشا کردن موجب مرگ او شد.
5 - عامل اعدام سید مهدی هاشمی و حجت الاسلام امید نجف آبادی
6 - عامل صدها اعدام از بدو انقلاب تا به حال. بخصوص افسران و خلبانان نیروی هوائی
7 - پدر معنوی حکام مرتد شناس و ناصبی شناس در قوه قضاییه و وزارت اطلاعات.
8 - بنیانگذار گروه ارزشهای انقلاب اسلامی.
9 - طراح و برنامه ریز بسیاری از بحران ها و ترور ها.
10 - در زمان وزارت او، صدها مبارز اعدام شده یا به فرماندهی او ترور شده اند.
11 - صاحب قدرتمند دخمه های ترور های مخفی در تهران و شهرستانها.
2  - بنیانگذار بنیاد فواد ری و یکی از بنیاد های قدرتمند در امور اقتصادی و تجاری
13 - عامل و مفتی ترور سعید حجاریان توسط مریدانش.
14 - امیر الحاج رژیم ولایت فقیه و مسئول بعثه رهبری در اماکن زیارتی. سال گذشته در ثبت نام از زوار حج واجب و تمتع حدود دو میلیون نفر، به ازای هر نفر یک میلیون تومان، پول به حساب مرکزی ایشان واریز کردند. با یک حساب سر انگشتی میزان سود این مبلغ برابر است با حدود 350 میلیارد تومان در سال که این مبلغ چهار ساله واریز شده است.
15 -  متولی آستان شاه عبد العظیم.
16- از اعضای هیات مدیره بی – ام – و  در ایران. او بدون پرداخت دیناری، از راه تهدید، صاحب شرکت را ناگزیر کرد سهام عمده ای را به نام او کند.
     در زیر سه بخش از سخنان این کودتا یاب آورده می شود:
 ( روزنامه جمهوری اسلامی - 3/9/1359 )
«... حجت‌الاسلام «محمدی ری‌شهری» حاكم شرع دادگاههای انقلاب ارتش... بیان داشت: «... «امام» هم این دو شرط را پذیرفتند و تعدادی از آنها را آزاد كردیم كه تعدادشان از نیروهای هوایی و زمینی مجموعاً از 20 نفر هم تجاوز نمی‌كند و خوشبختانه امتحان خودشان را پس دادند و الان هم خدمت می‌كنند... متأسفانه باید عرض كنم 51 نفر كه در این رابطه در اهواز دستگیر بودند، بدون مجوز قانونی بدستور آقای «بنی‌صدر» آزاد شدند. در صورتی كه ما باید این كار را انجام داده باشیم. و این انجام نشده، این عده هنوز هم بلاتكلیف هستند، یعنی آزاد هستند و بلاتكلیف... )
( روزنامه «جمهوری اسلامی» - پنجشنبه 7/12/1359 ) :
     «... رئیس‌ دادگاههای انقلاب ارتش [حجت‌الاسلام «ری‌شهری»] در مورد دستگیری كودتاچیان گفت: بجز- پانزده نفری كه در زندان هستند، در مورد بقیه افراد تعیین تكلیف شده است و در همین اواخر نیز یكی از رهبران سران سیاسی این كودتا - مهندس «مرزبان» - را دستگیر كرده‌ایم كه البته سرشاخه‌های این كودتا سه نفر بودند یكی «خادم» (پدر مهندس خادم وزیر كابینه بختیار)، دیگری مهندس «مرزبان» و یك نفر دیگر كه هنوز دستگیر نشده است...  مداركی كه اخیراً در رابطه با دستگیری مهندس «مرزبان» بدست آمده، دلالت می‌كند كه بسیاری از گروهها كه ضد جمهوری اسلامی هستند؛‌ تنها بهانه‌ای كه اخیراً برای ادامه كار خود بیان كردند، این است كه می‌خواهند به بهانه طرفداری از رئیس‌جمهوری، رژیم را ساقط كنند و بعد از ساقط كردن رژیم، خود ایشان را هم ساقط كنند كه این مدارك بدست آمده نشان می‌دهد كه اینها نه تنها موافق ایشان نیستند بلكه می‌خواهند از وقت استفاده كنند و تمام كسانی كه در رأس هستند را از بین ببرند.
(روزنامه «جمهوری اسلامی»- چهارشنبه 21/5/1360) :
     «... آقای ری‌شهری ... بفرمایید نقش این افراد در كودتا چه بود و علت تأخیر مجازات آنها؟ ری ‌شهری: «... و دیگری «ناصر ركنی» بود كه از اعضای بسیار حساس بلكه روابط عمومی كودتا بود و اطلاعات زیادی در رابطه با كودتا در اختیار دادگاه گذاشت و دیگری  ایزدی  معاون لشكر بود كه ایشان هم از رهبران كودتا بودند... مخصوصاً ناصر ركنی شاید حدود صد نفر را تنها فقط ركنی لو داده بود و همچنین خادم  یك سلسله مسائل زیادی گفته بود...»
   با توجه به اعترافی که هاشمی رفسنجانی در مورد تصدی فعالیتهای اقتصادی توسط واواک  در زمان جنگ می کند، معلوم می شود که این ری شهری دست کمی از علی فلاحیان در خرید اسلحه و تجهیزات نظامی و تاسیس شرکت های تحت پوشش نداشته است و به احتمال زیاد او در جریان کامل روابط پنهانی با حکومت ریگان – بوش و خرید تسلیحات از امریکا بوده است و به دلیل افشای آن افتضاح که ایران گیت نام گرفت، از جمله توسط سید مهدی هاشمی کینه وی و منتظری را به دل داشت و از عوامل اعدام  هاشمی و حذف منتظری شد.

دوم - حجت الاسلام فلاحیان:

     از دژخیم های طراز اول در کشتار سالهای شصت به بعد و وزیر واواک در زمان هاشمی رفسنجانی و مسئول مستقیم بسیاری از ترورها و اعدامها از سال شصت تا به حال و اینک عضو دفتر رهبری و عضو گروه راهبردی قوه جنایت و معاون محمدی ری شهری در ستاد هماهنگی گروه ارزشها و شرکت در هر ائتلافی برای حضور مستقیم در برنامه ریزی سرکوب مردم.
     فلاحیان متولد نجف آباد و همشهری حسن آیت و دری نجف آبادی است. او تحصیل کرده مدرسه حقانی و تحت تربیت  اساتیدی چون بهشتی جنتی قدوسی   مصباح و ... بوده است.
   سوابق او چنین هستند:
1 - حاکم شرع دادگاه های انقلاب اسلامی آبادان٬  باختران و خراسان
2 - فرمانده کمیته های انقلاب اسلامی و مسئول اطلاعاتی آن. برادرش در این دوره نیز در گروه اطلاعاتی این کمیته ها بود.
3 - قائم مقام واواک در دو دوره وزارت ری شهری. ری شهری در باره فلاحیان گفته است: «...خوب در کوران حوادث پیچیده ای بودیم و وزارت اطلاعات هم نهادی انقلابی و تازه تاسیس بود و خیلی ها هم موذیانه در مسیر این راه سنگ اندازی می کردند. ترورها٬ توطئه های داخلی و خارجی و جنایات زیادی هم بود. طبیعی بود که به وجود کسی احتیاج داشتیم که هم اقتدار لازم را داشته باشد و هم جسارت و هم توان کار اطلاعاتی که به نظر من بهترین فرد در آنزمان آقای فلاحیان بود که ایشان را برای پست قائم مقامی وزارت که در اصل ستون سازمان وزارت اطلاعات بود برگزیدیم....»(۱)
4 - رئیس دفتر بازرسی فرماندهی کل قوا
5 - دادستان ویژه روحانیت
6 - وزیر اطلاعات در دو دوره دولت هاشمی رفسنجانی
7 - عضو مجلس خبرگان رهبری از حوزه انتخابیه اصفهان
8 - راه اندازی بازداشتگاه مخوف امنیتی توحید برای بازداشت و شکنجه مخالفان جمهوری اسلامی:
حاکم شرع جنایات در سال 60 و بعد از آن .
کاشف سعید امامی یار جدایی ناپذیر در جنایات.
مفتی و فرماندهی ترورهای سیاسی تا سال 76.
به وجود آورنده گروه حاکمان و مفتیان ناصبی شناس از طریق ایجاد دفتر بررسی ها .
برنامه ریز جنایتهای سیاسی که خود آن را « قتل های زنجیره ای» خواندند، به کمک پور محمدی و حسینیان و ...
از یاران دبستانی پورمحمدی و محسنی اژه ای و حسینیان و دری نجف آبادی و رهبر پور و مبشری و ...
مشاور رهبری درعملیات پاکسازی روشنفکران ناصبی و مرتد.
وی با تاسیس کانون های قرآن و ایجاد نیروهای تند رو مانند زمان حضور پر برکتش در واواک، در حال تشکیل گروههای اطلاعات موازی جهت بیت رهبری می باشد و از اعضای اصلی اطلاعات بیت رهبری است.
دستور توقیف این عضو برجسته سازمان جنایت کاری، در محاکمه مأموران جنایت در رستوران میکونوس، از سوی دادگاه برلین در آلمان صادر شد.  به همین دلیل جرات سفر به کشور های خارج را با نام اصلی خود ندارد. او در جنایت میکونوس می خواست به نماینده قاضی دادگاه قاشق و چنگال طلا رشوه بدهد. دانستنی است که هر بار که تروری انجام می گرفت، (قتل دکتر بختیار و جنایت دادگاه میکونوس)، او و همدستانش نزد خامنه ای می رفتند و مورد تشویق قرار می گرفتند.
فلاحیان و برادر و پسر قهرمانش در بسیاری از اختلاس ها و مال خوری ها دخیل هستند و برادر او یکی از قاچاق چیان عمده می باشد که با ساپورت برادر به قاچاق عمده مشغول است.  وی در زمان وزارت فلاحیان مسئول اقتصادی این وزارتخانه بود.
زمانی که قرار شد فلاحیان وزیر واواک  بشود،  هاشمی رفسنجانی گفت «...با مجموعه بررسیهایی که کردیم مناسب ترین فرد به نظرمان آقای فلاحیان آمده. اولا به خاطر سوابق طولانی ایشان که تقریبا بعد از انقلاب تا امروز یکسره در این کار مسئولیت داشته اند و در جاهای مختلف به گونه های مختلف با مسائل امنیتی ٬نیازهای کشورها ٬تهدیدها ٬ و نیروهایی که دارند کار می کنند
آشنایی کامل دارند و شاید یکی از ارکان این وزارت در گذشته هم یعنی مهمترین رکن ایشان بوده اند ٬از لحاظ صلاحیت شخصی بنده خودم ایشانرا خوب می شناسم ٬از دوران طلبگی تا به امروز ٬علاقه ای که ایشان به انقلاب دارد و حاضر است جان بدهد برای اینکه این تهدیدها را از اسلام دور بکند٬برای ما روشن است و مخصوصا این اواخر من ایشانرا مسئول بازرسی ویژه فرماندهی کل قوا کرده بودم که کار کردن ایشان برای من بسیار جالب بود ٬یعنی جزو زیباترین کارها یی که ارائه می شد در حوزه ما کارهای ایشان بود...» (5)
    علی فلاحیان بعد از سخنان هاشمی رفسنجانی خود را به این صورت معرفی کرد:
   «...من به همه این اطمینان را می دهم که در صورتی که بنده به عنوان وزارت اطلاعات انتخاب بشوم در آنجا همانگونه که امام امت فرموده اند،
- هیچ گروه و دسته ای نفوذ نداشته باشد و
- برادران ما با کیفیتی که در وزارت اطلاعات هستند و سابقه کار اطلاعاتی دارند و کسانی که اندیشه های بلندی دارند در آنجا اینها با بی طرفی به خدمت خودشان ادامه بدهند و اساس قضیه هم این بوده...
- بنده عرض کردم که در مسائل امنیتی و اجتماعی بنده توانا هستم....
-اگر بنده به عنوان وزارت اطلاعات انتخاب بشوم و نمایندگان محترم به بنده رای اعتماد بدهند این را بدانند که آینده ای که تاریک می شود آینده ضد انقلاب است که همین الان هم تاریک است و آینده اش تاریکتر خواهد شد و نه جای دیگر....
-در زمینه مقابله هم اینطوری نیست که فقط مسئله بگیرو ببند باشد و در همانجا متهمی را که دستگیر می کنیم بیشتر در مواضع سیاسی اش - مسائل ایدئولوژیکی اش - مسائل اخلاقی اش رویش کار می شود. این همه مصاحبه هایی را که برادران عزیز دیده اند از متهمین و یا کارهایی که وزارت اطلاعات در این زمینه کرده...اینها بیانگر این است که در همانجا هم بگیرو ببند نبوده -یعنی ذهنیت بگیرو  ببند وجود ندارد....»(۶) .
   اما وقتی او بر سر کار آمد در ادامه کارهای ریشهری و نیاز رهبر و رییس جمهور و رییس مجلس عمل نمود و جنایات بسیاری را به وجود آورد.
ایجاد شبکه های ترور در کشورهای مختلف .
قتل های بیشمار

در این باره،  حسینیان چنین می گوید:
«....سعید امامی اعتقاد داشت که مخالفین جمهوری اسلامی باید از دم تیغ گذرانده شوند و در این زمینه ها هم تجربه داشت. به هر حال کسی بود که مسئول امنیت کشور بوده٬ صدها عملیات برون مرزی موفق داشته....»
انفجار های بیشمار
اعتراف گیری های بیشمار
    در زیر سه نمونه از افرادی که خود بر اساس فرهنگ بحث آزاد خودزنی کرده اند را می آوریم البته باز هم رد پای محسنی اژه ای دیده می شود.
سعیدی سیرجانی می گوید:
« ... آنچه که باعث شد من امشب خودم خواهش کنم که بیایند این برنامه را ضبط کنند صحبتی است که از دو روز پیش شروع شده، ولی شاید ده دقیقه پیش یک تلنگر سفتی به روح من خورد......»(7)
مهندس سحابی در مورد مصاحبه خود چنین میگوید:
«اظهاراتی را که در سال ۱۳۶۹ و در شرایط بد و خاص زندان بیان شده است بر خلاف نیت. و تصور اولیه و علاقه گوینده آن در سطح وسیع در معرض دید میلیونها بیننده قرار دادن به چه معناست؟»(8)
یکی دیگر میرزا صالح بود که در تاریخ ۷/۷/۱۳۷۱ ربوده شد و بعد به جرم جاسوسی و بر اندازی دربرنامه هویت آمد و اعتراف کرد اما بعد آزاد شد او می گوید:
   «...روندی است شوم و خطر ناک که به علت تکرار مکرر در این دو دهه به امری عادی تبدیل شده است ....این چه بساط شاه و لله امنیتی ـ قضایی ـ یا کمدی تراژیکی است که به خانه شهروندی هجوم می برند و پس از تقریبا نصف روز جستجو برای یافتن اسلحه و بمب و اعلامیه و.... دست آخر تنها چیز مشکوکی که در آن می یابند و همراه صاحب خانه حیرت زده و منگ با خود می برند یک قطعه عکس شاملو، پاسپورت، دفترچه تلفن و یک برگ دعوتنامه دانشگاه ملی برای ادامه تدریس است .... مدت بازداشت من در انفرادی ۲۱ روز بود و در طی این مدت از بازجوئیها و تهدیدات و ارعاب و.... که بگذریم٬ هیچ نوع محکمه و دادگاهی برای رسیدگی به اتهامات وارده تشکیل نشد !! غروب روز بیستم با عصا کشی فرد همراه به دفتر آقای محسنی اژه ای راهنمایی شدم و ده پانزده دقیقه بعد ایشان گفتند که پس از سپردن یک میلیون تومان وجه نقد آزادم!... و اگر هم کسی پرسید بگو به خاطر مشروبخواری و مستی گرفتنت!!
(غلامحسین میرزا صالح ـ روزنامه صبح امروز ـ۲۷/۵/۱۳۷۸)
- دو روز بعد از فوت سعیدی سیرجانی تعدادی از نویسندگان و فعالان کانون نویسندگان را ضمن احضار به یکی از «مراکز مشاوره» و یا همان خانه های امن !! وزارت اطلاعات می برند و در آنجا سعید امامی به آنها می گوید: «هیچ نوع خبر و سخن و مراسمی نباید برای وی داشته باشی٬ هنگامیکه یکی از حاضران [ظاهرا صالحیار] سئوال می کند که پس ما چه باید بکنیم؟ سعید امامی هم می گوید: «روزنامه کیهان را بخوانید خودتان می فهمید!».
افشای مسائل شخصی بازداشت شدگان با کتک و شکنجه 
وادار کردن زندانیان به خودکشی 
یار و دوست صمیمی او روح الله حسینیان می گوید:
   «...بازجوهایی هستند[در وزارت اطلاعات] که هر پرونده ای که دستشان بوده٬ زمانی که من مسئول رسیدگی به پرونده های وزارت اطلاعات بودم - وقتی که پرونده هایی بود که اینها باز جویی کرده بودند می آوردند، می گفتم از اول بازجویی بکنید. اینها اول سوژه [یعنی همان متهم بد بخت]را بزرگ می کنند و پدر یارو را در می آورند بعد وادارش می کنند به خودکشی. دو سه نفر از متهمین خودکشی کردند. یا خودکشی می کند یا آبرویش را می برند .بعد هم می گویند مساله اخلاقی داشته یا جاسوس بوده آخر سر هم هیچ چیزی از آن در نمی آورند.....»
ایجاد مشکل در اقتصاد کشور  در پی ایجاد معاونت اقتصادی این وزارتخانه به تقاضای خود و موافقت هاشمی رفسنجانی
    زمانی که قرار شد هاشمی رفسنجانی در مورد فعالیتهای اقتصادی واواک  سخن بگوید، چنین گفت:
    «...اینها یک اجازه محدود داشتند مثل بقیه سرویسهای جاسوسی دنیا پوششهایی برای خودشان داشته باشند از قبیل شرکتهای تجاری نمی توانستند که به عنوان مامور اطلاعات در همه جا باشند و در دنیا ارتباطهایی داشتند این هم بر می گردد به دوره جنگ . این در دوره من شروع نشده است . جنگ بود و ما می خواستیم از بازار سیاه کالا بخریم و با فروشندگان اسلحه ارتباط داشته باشیم . این هم کار هر کسی نبود یک شرکت معمولی که نمیتوانست این کارها را بکند آنها اطلاعاتی لازم را هم داشته باشد به همین دلیل به وزارت اطلاعات اجازه داده شد که از این پوششها استفاده کند ...»  (ماهنامه ایران فردا ـ شماره ۲۶ )
   در عبارت بالا،  هاشمی رفسنجانی دو نکته را روشن می کند:
1 - او می گوید که پرداختن به فعالیتهای اقتصادی توسط واواک  در زمان جنگ مورد نیاز بود. معنای این ادعا اینست که در دوره ریاست جمهوری او و وزارت فلاحیان نبود که واواک وارد کار اقتصادی شد.  در دوره وزارت ریشهری و ریاست جمهوری خامنه ای نیز واواک در بازی دزدی - اختلاس - رشوه - خرید اسلحه و تحصیل در آمدهای نامشروع بوده است. ادعای او تا حدی درست است. زیرا خرید اسلحه در دوره خامنه ای بود و جنگ نیز ادامه داشت .
2 - او خاطر نشان می سازد که اگر واواک وارد مسائل مالی شده است اشکالی ندارد همه کشورها مانند سرویس های ما عمل می کنند اما او نگفت که آنها وارد خرید ها و دزدی های آنچنانی نمی شوند .
     به هر حال آنچه که از سخنان هاشمی رفسنجانی بر می آید، واواک در زمان او ورودش به مسائل اقتصادی قانونی شد و این اجازه به واواک داده شد که در مسائل اقتصادی وارد شو.  اما چگونه وارد شد؟ به این ترتیب.  در زیر به چند  نمونه از چگونگی ورود این وزارت خانه به فعالیتهای اقتصادی را می آوریم.  قبل از آن باید گفت در آن فعالیتها، کلیه نیروهای مافیایی در کنار هم قرار گرفته بودند:
شرکت ایران مارین گستر:  یکی از شرکت های بزرگ اقتصادی و تجاری که به هر دلیل حاضر نبود که منویات واواک را اجرا کند.  به همین دلیل توسط این وزارتخانه ابتدا برای سعیدی،  رییس شرکت، پاپوش درست کردند و او را به زندان انداختند و سپس کلیه اموال آن شرکت را که رقم بسیار بالایی بود مصادره نمودند و با سرمایه و شرکت او وارد کارهای اقتصادی دیگر شدند .
    اما بعدها پرونده این خیانت بزرگ به اقتصاد کشور رو شد و مشخص شد که واواک به صورت ناجوانمردانه با ایجاد مشکل آن شرکت  را مصادره کرده است . در اینجا باید گفت که قاضی پرونده محکومیت و مصادره اموال شرکت ایران مارین گستر حجت الاسلام محسنی اژه ای بود .
شرکت مقاطعه کاری برادران افراشته:  از جمله شرکت های گردن کلفت در واردات کالا و ساخت و ساز بود که با ورود برخی از اعضای واواک در این شرکت موجبات دستگیری و مصادره بسیاری از اموال آن بوجودآمد . در این ماجرا نیز، محسنی اژه ای و برخی دیگر از اعضای واواک همکاری تنگاتنگی داشته اند. در جریان محاکمه برادران افراشته تنها از دو نفر نام برده شد:
1- اکبر خوش کوش  رییس گروه ضربت واواک  و از جمله تروریست های داخل و خارج از کشور . و
2- مهدی خجسته  برادر همسر خامنه ای، «رهبر معظم» رژیم ولایت فقیه. به گفته هائی که در این محاکمه، بر زبان ها آمده اند،  توجه کنیم:.
- داوود افراشته یکی از برادران افراشته در دادگاه چنین می گوید :
    «....درسال ۱۳۷۳ اکبر خوش کوش برای ساختن ساختمانی به من مراجعه کرد و کمک خواست که در قبال این کار وی طی قراردادی که بین شرکت مخابرات و «شرکت فران {شرکت پوششی وزارت اطلاعات]بسته شده بود و در آن عنوان شده بود ۳۰۰ دستگاه موبایل گرفته شود را یادآور شد و گفت که مایل است ۱۰۰ دستگاه آن را به من بفروشد که بعد من بابت خرید، ۱۰۰ میلیون تومان چک به وی دادم و قرار شد چند روز بعد هم موبایلها را تحویل بدهد .
    بعد از مدتی، در تماس با وی برای تحویل موبایلها، وی گفت شرکت کم کاری کرده و از من خواست تا در تماس با دوبی از آنجا گوشی خریداری و بعد از تحویل به فرودگاه به نام «اکبر اکبری» {نام مستعار وزارتی اکبرخوشکوش} به  تهران آمده و پس از ورود گوشیها در عرض۳ تا ۴ ماه وی فقط ۲۹ دستگاه تلفن به من تحویل داد و حتی تعدادی را نیز به شخصی به نام همایون طوسی فر تحویل داد.   بعدها به علت تاخیر در تحویل، ما تقاضای پولمان را کردیم که ایشان نمی دادند و تهدید می کردند بالاخره پس از مدتها دوندگی توانستیم از وی بصورت چکی بلند مدت بگیریم .
- محسنی اژه ای می پرسد: در سال ۱۳۷۳ بین شما و خوش کوش گوشی موبایل مبادله می شد آیا خط هم می گرفتید ؟ چگونه از شرکت مخابرات خط می گرفتید؟
- داوود افراشته: من نمی گرفتم و این قرارداد بین شرکت مخابرات و شرکت فران بود !
- محسنی اژه ای: به شما چگونه تلفن همراه می دادند؟
- داوود افراشته : گوشی را به من می دادند و فتوکپی شناسنامه می گرفتند و بعد بنام زده و به آدرس خریدار قبض صادر می شد بدون حتی یکبار مراجعه به شرکت مخابرات! خوش کوش همین طور به چندین نفر تلفن فروخت و من فقط از طریق دوبی و توسط آقای خجسته [مهدی خجسته برادر زن سید علی خامنه ای] گوشی موبایل خریداری و از طریق هواپیما به تهران انتقال می دادم
- محسنی اژه ای: قیمت دستگاه با خط چه مقدار بود؟
- داوود افراشته: ۲/۱ میلیون تا ۳۸/۱ میلیون تومان که مابین یک میلیون و ۹۰۰ تا دومیلیون می فروختیم .
- محسنی اژه ای: شما می دانستید که واردات تلفن همراه ممنوع است ؟
-داوود افراشته: بله! ولی این کالا شاید تحت نام دیگری وارد می شد چون تنها شرکت مخابرات عهده دار وارد کردن این کالاست {اکبر خوش کوش گوشی ها را تحت نام کالای امنیتی وارد می کرده است} ...
- محسنی اژه ای: شما ۴۳ دستگاه را در چه ظرف زمانی گرفتید؟
- داوود افراشته: حدود ۳ ماه طول کشید و می گفتند شرکت فران به ما گوشی نمی دهد ولی خوش کوش گوشی تحویل می گرفت و خودش می فروخت»(۱۶).
پرونده فاضل خدا داد و رفیق دوست که اتفاقا قاضی آن دادگاه نیز محسنی اژه ای بود . او  نفر اول پرونده را که رفیق دوست بود  با نفر دوم که فاضل خدا داد بود، جانشین کرد و او را به اعدام  محکوم کرد.  و برادر رفیق دوست را که در آن اختلاس، 131 میلیارد تومان از اموال مردم را به یغما برده بود به حبس ابد محکوم کرد.  در زندان او را به مسئولیت خرید زندان انتخاب کردند و بعد حکم او را به 15 سال زندان تقلیل دادند و سپس آزادش کردند تا به امور دزدی و اختلاس و خورد و برد اموال مردم  با همکاری واواک و برادر بزرگوار و همسر او در بنیاد نور که وارده کننده داروهای ضرور مردم است  ادامه دهد.
مورد دیگر گرفتن حق الکشف بود که این مسئله مشکلات بسیاری را برای شرکتهای اقتصادی ایجاد کرده بود و «سربازان گمنام امام زمان» هر از چندی با کشف شرکتی به پولهای باد آورده ای دست می یافتند و چاق تر می شدند .
    از آن به بعد بود که مانند حالا که کلیه قراردادها با سپاه پاسداران بسته می شود با واواک  بسته می شدند.  از جمله جاده سازی ، تونل سازی ، کشتی رانی و ... 
بدنام کردن نیروهای مبارز و سیاسی 
و...
   وقتی جنایات واواک افشا شدند،  هاشمی گفت:
    «...شناختی که از من هست این است که نوعا با حرکتهای افراطی مخالفم ....درباره باند سعید امامی(٬در دوران من برای ما مشخص شد که با سیاستهای جاری کشور ازجمله تشنج زدایی آنها مخالف هستند اینها موشک بردند به یک کشور خارجی  .... از داخل وزارت اطلاعات قضیه را پیگیری کردیم و ثابت شد و من به وزارت اطلاعات گفتیم که(اینها باید کیفر ببینند ...) (17)»
     هاشمی رفسنجانی باز هم دروغ می گفت.  زیرا دستور برکناری سعید امامی را  خامنه ای داده بود و نه هاشمی رفسنجانی. البته همه خوانندگان می دانند که سعید امامی از آن مقام به مقامی دیگر منصوب شد و به جنایات خود دادمه داد تا زمانی که توسط یارانش خودکشی شد.
     وقتی هاشمی رفسنجانی این سخن را گفت و ماجرا به فلاحیان نوشته شد، او دو بار سران رژیم را تهدید کرد که مواظب خودشان باشند.
-  بار اول گفت: «وزیر اگر قرار باشد پاسخ دهد به همراه رئیس خود باید حاضر شود».
- دفعه دوم، با رازداری بسیار گفت: «معلوم می شود که با اینکه دیگر ما وزیر نیستیم و مسئولیتی هم نداریم اما هنوز همه از سایه ما هم می ترسند ... (۲۰)».
    با روشن شدن رد پای فقیهان در
این جنایات رهبر نظام سعی کرد با فدا کردن چند تن از مهره های رده پایین این جنایات را از گردن یاران مفتی خود بردارد. در آن زمان، خاتمی و یونسی و دیگر اصلاح طلبان که پیگیر این قضایا بودند بار دیگر مردم و حق آنان را فراموش کردند و از پیگیری جنایات انجام شده دست برداشتند. در نهایت، با ترور سعید حجاریان متوجه شدند که چه خطایی کرده اند اما باز هم به خیانت های خود در قبال حقوق مردم ادامه دادند و آن جریان را نیز پیگیری نکردند تا زمانی که بار دیگر آن گروه اهل جنایت به سر کارهای خود بازگشتند و در حال حاضر نیز به همان کارها ادامه می دهند.

* بخش هایی از پرسش و پاسخ فلاحیان با دانشجویان  در تاریخ 24 اردیبهشت سال 1380 چنین است:

   «...‌قصد داشتم بعد از محاكمه افراد در دادگاه سخن بگويم. اين افراد كسانی نبودند كه با من موافق باشند. همين كاظمی كه اين كار را انجام داد، ‌جزو مخالفين بنده بود و از نظر سابقه سياسی، چپ بود و در دوره انتخابات و بعد از آن هم سينه چاك دوم خرداد بود بنابراين معنا ندارد كه در انتخابات با من باشد ... ‌اين كسانی كه اين قتل‌ها را مرتكب شدند بعد از من منصوب شدند و مخالف من بودند. در زمان من هم اتفاق نيفتاده و من درآن زمان هيچ ارتباطی با وزارت اطلاعات نداشتم. كسانی كه بعد از من بعنوان معاون سركار آمدند،‌ دل خوشی از ما نداشتند، بنابراين چگونه می‌توان اين حوادث را به ما نسبت داد؟»

    فلاحيان در پاسخ به سئوال ديگری درباره سعيد امامی گفت:‌ «نوارهای سخنرانی سعيد امامی در دانشگاه را گوش بدهيد. سعيد امامی در آن دوره كه معاون من بود از خيلی روشنفكران، روشنفكرتر بود. اما اينكه ايشان در جريانی بوده يا نبوده من تا به حال يقين پيدا نكرده‌ام. آقايان می‌گويند. در رابطه با قتل‌ها دستگير نشده بود.  يك اتهام ديگری در اين رابطه مطرح 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر