Ads 468x60px

سازمان شورای اتحاد ملی کرمانشاه ایلام و لرستان

۱۳۹۱ شهریور ۱۵, چهارشنبه

بخش سوم سیستم جنایتکار جنایت مقدس اسناد دادگاه میکونوس


 بخش سوم  سیستم جنایتکار جنایت مقدس اسناد دادگاه میکونوس

بخش 3 : جنایتکارانی که مقامات واواک را تصدی کرده اند و می کنند


   «مدتها بود که حکم بازداشت و دستگیری پیروز دوانی را از قوه قضائیه درخواست نموده بودیم، برابر گزارش اداره کل اطلاعات مجامع فرهنگی وی فعالیتهای تخریبی زیادی را در پوشش کانون نویسندگان و دیگر گروههای به ظاهر فرهنگی انجام میداد و ارتباط گسترده ای هم با رادیوها و عوامل ضدانقلاب خارج‌ از کشور داشت، منتها به دلیل حساسیتهای رایج پیرامون این قبیل افراد و شرایط عمومی کشور با آن موافقت نمیشد. تا آنکه یک روز در دیداری که با حاج آقا محسنی اژه ای داشتم موضوع را شخصا با ایشان در میان گذاشتم و وی پیشنهاد کرد ‌خودتان عمل کنید و از وی مصاحبه تصویری بگیرید. بعدا مستند به آن مصاحبه اعلام جرم کنید تا حکم بازداشتش صادر شود. قبول کردم و فردایش جریان این توافق را به سیدصادق که معاون عملیاتی ما بود گفتم. وی را بازداشت کردند. مدتی در یکی از خانه های امن حوزه مشاوران بود تا اینکه برای مصاحبه آماده شد. مصاحبه از ایشان که گرفته شد موضوع را به اطلاع حاج آقا دری رساندیم، ایشان گفت حکمش را که گرفتید تحویل اطلاعات نیروی انتظامی بدهیدش، بازداشتگاه خودمان نبریدش. موضوع گم شدن وی جنجال به پا کرده بود و علی الظاهر آقا هم کمی احتیاط میکرد. با حاج آقا محسنی آمدم تماس بگیرم نتوانستم پیدایش کنم، به تیم گفتم ایشان را آماده اعزام بکنند و بالاخره توانستم همان شب حاج آقا [محسن اژه ای] را در منزلشان ببینم، موضوع را به ایشان گفتم که گفتند لازم نیست تحویل نیروی انتظامی بدهید، حکم افسادش صادر شده، تمامش کنید! حتی واضحتر هم گفتند که با مسئولیت من بکشیدش. اینجا بود که بنده هم به سید صادق گفتم که به تیم بگویید. من خودم به واسطه مشکلی که در مقابل دفتر حفاظت منافع مصر اتفاق افتاده بود رفتم آنجا و تیم حکم را در همان ساختمان اجرا نموده بود آن شب . . . "  (بخشی از اعترافات سعید امامی )


   حجت الاسلام اصغرحجازی:

   مسئول اداره بيت رهبری(خامنه ای) ورابط سازمان ترور با واواک است. وی ابتداء قاضی شرع درخوزستان بود. اصغر حجازی در بسیاری از ترورهای داخلی و خارجی سمت فرماندهی را بر عهده داشته است. در اعترافات سعید امامی از زمانی گفته می شود که آنها بعد از ترور داریوش فروهر و همسرش جلسه ای تشکیل داده بودند که در آن جلسه اقای میرحجازی به چگونگی انجام عملیات گوش فرا داده و به آنها گفته بود: مؤید باشید و کارها را ادامه دهید.
سعیدامامی در اعترافات خود در مورد جلسه با میر حجازی چنین می گوید:
  
«... فردای آن روز به گمانم دوشنبه بود و طبق روال هر دوشنبه در وزارتخانه ما شورای عالی وزارت داشتیم که از طرف ... اتفاقا یا طبق هماهنگی (من اطلاعی ندارم) آمده بودند که در آنجا من و آقا مصطفی و سید صادق رفتیم و مشروح عملیات را شرح دادیم منتها طبیعی بود که چون چند نیروی غیر وزارتی در آن جلسه بودند و ... هم آنجا بود ما مواردی را ذکر نکردیم که عصر همانروز در جلسه ای که با حضور حاج آقا دری و حاج آقا فلاحیان در دفتر آقای حجازی تشکیل شده بود تمام موارد و حتی کشفیات از منزل را ذکر کردیم که آقای حجازی عنوان کردند موید باشید و برای مابقی کار آماده شوید .»

حجت الاسلام شفیعی:

  معاون اطلاعات مردمی واواک است. شفیعی از افراد وفادار به خامنه ای و فلاحیان بوده است و در بسیاری از جنایات مافیای واواک دخیل بوده است . او در باره جنایات این وزارتخانه و نیروهای آن کمافی السابق مانند دیگر جنایتکاران مهر سکوت بر لب نهاده است. او در جریان دستگیری و بازجویی از محمد رضا نقدی به جرم دهها سرقت مسلحانه و تجاوز به عنف گزارش خود را تنها به اصغر میر حجازی از بیت رهبری داده بود. مأمور بایگانی کردن پرونده شد و آن را بایگانی کرد.  افراد تحت امر این معاون واواک در ترور پوینده و مختاری دخالت مستقیم داشتند که در زیر تعدادی از انها معرفی می شوند :
1 - حقانی پرسنل معاونت اطلاعات مردمی و مدیرکل پشتیبانی عملیاتی آن معاونت. به لحاظ اداری تحت مسئولیت محمد شفیعی (معاونت وقت اطلاعات مردمی) قرار داشته، در انجام دو فقره قتل مختاری و پوینده، به درخواست موسوی عمل کرده است. او انجام دوقتل یاد شده را به علی ناظری مسئول اداره عملیات معاونت اطلاعات مردمی که تحت مسئولیت حقانی بوده دستور داده است.
2 - محمد عزیزپور پرسنل معاونت امنیت و مسئول اداره عملیات امنیت به لحاظ اداری تحت مسئولیت حمید رسولی بوده و امر به انجام دو قتل یکی داریوش فروهر و دیگری پروانه اسکندری را از رسولی گرفته و به زیر مجموعه خود ابلاغ کرده است.
3 - علی ناظری پرسنل معاونت اطلاعات مردمی و مسئولیت اداره عملیات آن معاونت بوده و تحت مسئولیت حقانی قرار داشته و به دستور او در دو فقره قتل مختاری و پوینده شرکت کرده است.
    بعد از قتل ها و زمانی که قرار بر دستگیری متهمان شد، شفیعی که معاون وقت واواک بوده است در خیابان دبستان در مقر اصلی واواک، در سالن آمفی‌تئاتر پرسنل ستادی وزارت را گرد می‌آورد و می‌گوید: «آقای موسوی می‌گوید دری دستور قتل‌ها را داده است و آقای دری هم امروز صبح به من می‌گوید من نگفته‌ام. الله اعلم!»

حجت الاسلام روح الله - خسرو - حسینیان:

 معاون قضایی واواک و صادق ترین عضو گروه اعدامها که، بدون ترس، از سعید امامی دوست و همکارش دفاع کرد و بی محابا اعلام کرد که ما خودمان یک پا قاتل بوده ایم و زندانیان را در زندانها مجبور به خود کشی می کردیم وی در گروه مخفی حکم اعدامهای ناصبان و مرتدان از نیروهای برجسته است و در مراکز مختلف قوه قضاییه قدرت زیادی دارد برخی از کارهای این جنایت کار صادق:
- صدور دهها حکم اعدام مخالفان سیاسی.
- همکاری در فرماندهی ترورهای سیاسی مخالفان.
- معاونت قضایی و نماینده  واواک در قوه قضاییه و بر عکس.
- شکنجه برخی از زندانیان.
- وادار کردن زندانیان به خودکشی که از افتخارات او است.
- همکاری مستقیم با سعید امامی فردی که به دستور او و یاران او دست به ﺁدمکشی می زد .
- یکی از سه قاضی صادر کننده فتوای قتل دگر اندیشان و سیاسیون.
- یار دبستانی پور محمدی و فلاحیان و حمید روحانی ومحسنی اژه ای و ... 
- شرکت مستقیم در طراحی برنامه های بحران ساز مانند هویت و چراغ.
 - حمایت بی پرده و پوشش از قتل سیاسیون و دگر اندیشان.
- ریاست سازمان اسناد انقلاب اسلامی ایران که در ﺁن مرکز کلیه افراد وابسته به باند بحران ساز و ناصبی ساز و مرتد ساز هفته ای یکبار جمع می شوند و برای فعالیتهای خود برنامه ریزی میکنند. در هیات رئیسه این مرکز، افرادی چون پور محمدی و فلاحیان و دری نجف ﺁبادی و مرادی و محسنی اژه ای و... عضویت دارند. بعد از اینکه پور محمدی به وزارت کشور رفت حسینیان با فرستادن معاون خود مرادی به وزارت کشور، به کمک او رفت. او در کلیه وزارتخانه ها و به خصوص واواک و کشور و دفاع جاسوس های خود را دارد. نظرات او برای بازرسان و بررسان شورای نگهبان همواره مقبول است.
    روح الله حسینیان هم اینک در مجلس مافیاها  به عنوان نماینده مشغول به کار است.
    وی عضو گروه سه نفره رازینی پور محمدی حسینیان در اعدام های گسترده سال 60 در مشهد بوده است.  او در آن زمان به نام حاجی حسینی معروف بود و معاونت پور محمدی را که در آن زمان دادستان بود را بر عهده داشت در آن روزگار رازینی حاکم شرع جنایات در مشهد بود.
    از نکات جالب در پرونده وی می توان به قاضی بودن وی در  دادگاههای مطبوعات اشاره کرد. او خود عامل آموزش بسیاری از قضات این دادگاهها بوده است و جرم های بسیار جالبی را جهت تعطیلی مطبوعات  طراحی نموده است.  این «روحانی» مشکوک به بهاییت و حمایت از خط ایجاد بحران و آشوب، از حامیان سرسخت جنایتهای سیاسی بود که رژیم آنها را قتل های زنجیره نامید.
     عبدالله شهبازی در مورد وی اینگونه می نویسد :
   « نکته اوّل: اين نام «روح‌الله حسينيان» براي برخي از فعالين سياسي سئوال‌برانگيز بوده است. نامي است کاملاً «آنکادره» و منطبق با ايستارهاي نهضت امام خميني (ره) و انقلاب اسلامي. آقاي حسينيان متولد سال 1334 است و گويا در پنج سالگي به همراه خانواده به روستاي صغاد مهاجرت کرد. آقاي حسينيان متولد کجاست؟ علت مهاجرت اين خانواده به روستاي صغاد، که در آن سال‌ها، در کنار روستاهايي چون ادريس آباد و همت آباد و خرمي و غيره، از مراکز مهم بهائي‌نشين در فارس به‌شمار مي‌رفت، چه بود؟ چه انگيزه‌اي مي‌توانست خانواده‌اي را به مهاجرت به چنين روستايي ترغيب کند؟ نام اين خانواده در آغاز چه بود؟ برخي به طنز ايشان را «خسرو خوبان» مي‌نامند. اين نام چنان شيوع يافته که براي من نيز، که اين شيوه تخريب ديگران مطلوبم نيست، ابهام‌هايي برانگيخته. پرس و جوهايي کردم. برخي افراد مطلع، نام اوّليه ايشان را «خسرو خوشخو» ذکر کرده‌اند. از اين خانواده «ستار خوشخو» را مي‌شناسيم که در سال 1360 ناپديد شد و منابع بهائي مدعي‌اند در زندان عادلآباد شيراز، به دليل تعلق به فرقه بهائي، به قتل رسيد. نمي‌دانم اين ادعا تا چه حد صحت دارد ولي برايم روشن شده که نام اوّليه آقاي حسينيان «روح‌الله حسينيان»
نبوده است. «روح‌الله» هر چند نامي مرسوم در ميان مسلمانان است، ولي رواج آن در ميان مردم، به‌ويژه در روستاها، از نيمه دهه 1340 است و اسطوره شدن حماسه امام خميني (ره). اين نام نمي‌توانست در سال 1334، که امام خميني را جز خواص کسي نمي‌شناخت، کاربرد گسترده داشته باشد. آقاي حسينيان در سال 1349، در 15 سالگي، به قم رفت و اندکي بعد در مدرسه حقاني به تحصيل پرداخت. در اين مدرسه نام «روح‌الله حسينيان» راه‌گشا بود و مي‌توانست علاقمندان به امام خميني را به ايشان جلب کند يا در آن‌ها ايجاد اعتماد نمايد. کساني را مي‌شناسم که در مناصب مهم‌اند و پس از انقلاب نام کوچک يا نام خانوادگي خود را در شناسنامه تعويض کرده‌اند. اين‌گونه پنهان کردن هوّيت و گذشته همواره براي من پرسش‌برانگيز بوده است.
...ايشان مکرر از «برادر شهيد» خود ياد مي‌کنند. پدر من نيز شهيد است و نحوه شهادت و اسم و رسم و مشخصات خاندان من، طبق اسناد مکتوب، تا دوره فتحعلي شاه قاجار روشن است. دين و آئين و تعلقات سياسي آن‌ها نيز
مشخص است. تمامي ادوار زندگي من نيز به‌طور مستند روشن است و بخش مهمي از آن در منابع گوناگون منتشر شده. مفيد است آقاي حسينيان نيز تصوير و مشخصات کامل برادر شهيد خود (از جمله نام و نام خانوادگي، تاريخ اعزام به جبهه، يگان اعزام کننده و...) در عمليات بستان را در سايت مرکز اسناد انقلاب اسلامي اعلام کنند. من در حيرتم که چرا ايشان همواره به اجمال از اين مسئله مهم مي‌گذرند. »
   روح الله حسینیان از جمله قضاتی بود که خود افتخار می کند که زمانی قاتل بوده است او در حمایت از سعید امامی که در مورد او در آینده می آوریم چنین می گوید :
   « راجع به خودکشی‏اش سؤال کردم که سعید اسلامى توسط چه چیزى خودکشى کرد؟ ایشان فرمودند «دارو».  گفتم ببینید، 70 نفر از بچه‏هاى اطلاعات رفتند داخل غسال‏خانه و جنازه ایشان را دیدند. معذرت مى‏خواهم، مى‏گویند دارو هم استفاده کرده و خودش را هم تمیز کرده بود. چند بسته شما به ایشان دادید؟
- مى‏گویند «یک بسته».
- مى‏گویم خب یک بسته چقدر باقى مى‏ماند که خورده باشد و مرده باشد؟
-  مى‏گویند، دکترها گفته‏اند که محلول یک استکان.
-گفتم آخه باباجون،
- آخه ما خودمان یک زمان قاضى بودیم،  یک زمانى زندان‏بان بودیم. تاکنون صدها نفر واجبى خوردند و نمردند. آخه چه طور با یک استکان آن هم که شما مى‏گویید که بلافاصله بردید به بیمارستان و شستشو دادید، این خورد و مرد؟
- مى‏گوید نه نمرد، 4 روز زنده ماند و خوب شده بود. حتى تماس هم گرفتند با ما که بیایید و ببریدش که یک مرتبه اعلام کردند که ایست قلبى پیدا کرده و بیایید و ببرید که تمام کرد.
- گفتم آخه جاى تحقیق دارد. اولاً من نمى‏گویم نخورده، شاید، شاید خط بهش دادند همان بازجوهایى که چپ بودند و کسانى که پرونده دستشان است، این کار را بکن، بیا بیرون نجاتت مى‏دیم، چون خودش هم  گفت آنجا داد و بیداد مى‏کرد و مى‏گفت آقا به داد من برسید، پدرم را درآوردند، کشتنم، شکنجه‏ام مى‏کنند. توى بیمارستان داد و فریاد مى‏کرد. شاید واقعا همین خطى به او داده‏اند و بعد آورده‏اند بیمارستان، آمپول هوا بهش زدند، سکته کرده. تحقیق کنید، بررسى کنید.
   آخه سعید اسلامى آدمى نبود که خودکشى کند. ما مى‏شناختیم سعید اسلامى را. به هر حال جواب قانع‏کننده‏اى آقاى نیازى واقعا براى این مسأله نداشتند و ندارند. همین هم پیش‏بینى شده. یکى از عواملى هم که باعث شد بنده به ختم سعید اسلامى بروم همین هست که همان وقتى که این جریان اتفاق افتاد به دوستان گفتم که اینها مى‏گویند سعید اسلامى از جناح راست بود، متهم شماره یک هم بود و همه قتل‏ها هم زیر سر ایشان بود و خودشان کشتنش که قضیه را تمام کنند و سرنخ را قطع بکنند. همین جور هم شد. شما نمى‏دانم اهل روزنامه‏هاى دوم  خردادى هستید، مى‏خوانید یا نه، از روز خودکشى تا آخر شروع کردند این را القاء کردن که سعید اسلامى را کشتند! بر عکس ما باید مدعى باشیم، بگوییم آقا پرونده در دست دوىِ خرداد بوده، اگر کشتند، همان دو خردادى‏ها کشتند، چرا کشتند؟ اما آنها واقعا عین این جریان دانشگاه خودشان به وجود آوردند حالا مى‏گویند و مدعى شدند. نمى‏دانم پریروز خواندید یا نه در روزنامه «صبح امروز». مى‏گوید این جریان دانشگاه به وجود آمد که جناح راست، جناح محافظه‏کار، دست به یک کودتا بزند. واقعا پررویى، بى‏شرافتى، هر چیزى از این قبیل آخر تا چه حدى، که خودشان یک ماجرایى را به وجود بیاورند و خودشان هم مدعى مى‏شوند و همه اینها واقعا پیرو و دنبال همان قضایا هست.
 برادران آدم نمى‏داند به کى درد دل بکند. آقاى سعید حجاریان، من واقعا در جریان نبودم. چند وقت پیش شک کردم و گفتم این سعید حجاریان که خط و خطوط اصلى را داده ببینیم کى هست؟  به بعضى از دوستان گفتم و به پرونده‏اش نگاه کردیم، سعید حجاریان خانمش هشت سال به خاطر عضویت در سازمان مجاهدین خلق قبل از انقلاب محکومیت زندان دارد. برادر خانمش ده سال محکومیت دارد. حالا یک کسى این‏جورى مى‏آید مشاور رئیس جمهورى مى‏شود، همه خط و خطوط را آن مى‏دهد، کمیته شایعه و کمیته اجرایى را او هدایت مى‏کند و درست مى‏کند و آن ماجراها و این اتفاقات را دارد براى کشور هر روز بحران به وجود مى‏آورد. هیچ‏کس هم نیست که به داد این ملت برسد، به داد این حکومت برسد، به داد این انقلاب برسد که بابا بیایید اقلاً سابقه این سعید حجاریان را به مردم بگویند. »
  (سخنرانی روح الله حسینیان در مدرسه حقانی)

مهرداد عالیخانی: قائم مقام معاونت امنیت.

  سید مصطفی کاظمی:  از معاونین واواک که در آخرین دوره  خود در عضویت واواک، معاون عملیات این وزارتخانه بود . وی در دهها قتل و ترور داخل و خارج از کشور دست داشته است و در جریان قتل فروهر ها مسئول اصلی این جنایت بوده است .
او همان کسی است که خامنه ای،  در جلسه سران سه قوه (اوّل تیر 1378)، وی را عنصر مهم در کشف ارتباطات خارجی پرونده قتل‌ها می‌خواند:
   « ...شنبه اوّل تیر 1378، پس از اقامه نماز جماعت، از ساعت 21:30 تا 24:15، جلسه سران سه قوه (آقایان خاتمی و ناطق نوری و محمد یزدی) و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی (رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام)، با حضور آقایان یونسی (وزیر اطلاعات) و نیازی (رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح) و سه تن مسئولان پرونده، در حضور مقام معظم رهبری تشکیل شد.
    در این جلسه رهبری برخی رهنمودهای مهم در زمینه رسیدگی به این پرونده ارائه دادند. بخشی از بیانات ایشان و آقای خاتمی، رئیس‌جمهور، به شرح زیر است:
* مقام معظم رهبری: من یک مقدمه‌ای عرض کنم. الان از لحاظ اطلاعاتی و فعالیت و جهاد اطلاعاتی کشور در یک وضعیت بسیار حساسی است. اگر آن را تشبیه به یک مسئله محسوس کنیم باید گفت قطار اطلاعات که خیلی هم مهم است از پیچ و گردنه سخت و حساسی در حال عبور است. اگر انشاءالله به فضل الهی، همچنان‌که شواهد و قرائن تأیید می‌کند، با مهارت و خوبی از این گردنه عبور کنیم توفیقات خوبی خداوند متعال نصیب می‌کند. مسئولین کشور، رؤسای محترم قوا و آقایان که هستند خوب است که در جریان مسائل لازم این قضیه قرار گیرند. حل این قضیه را فراتر از یک مسئله اطلاعاتی که به آن مبتلا شده‌ایم می‌دانم. مسئله خیلی مهم‌تر است. دشمنان ما برای ما برنامه‌ریزی کرده‌اند. زودتر و تهاجمی وارد شده‌اند. موضع ما تدافعی است. مسئله بسیار مهم است. پیچیده و عمیق و وسیع است. اما این‌که به فضل پروردگار و هدایت اطلاعاتی دستگاه اطلاعات توفیق پیدا کرد که وارد آن بشود جزو مصادیقی است که امام رضوان الله تعالی علیه می‌فرمودند: «من دست قدرت الهی را می‌بینم در مسائل... به آقای خاتمی گفتم شما آقایان را دعوت کنید. امروز به دلم شور افتاد که نکند دیر بشود. چون قضیه مهم است...ببینید، قبای دشمن لای در گیر کرده، گوشه‌ای از دزد در دست ماست و او دارد جنجال می‌کند تا ما رهایش کنیم.  هنر اطلاعاتی این است که نگذارید و مسئله را ثابت کنید. شبهه آقای هاشمی که چطور ‌ممکن است سه چهار نفر بتوانند براندازی کنند دو جور قابل فرض است:
- یکی این‌که چند نفر در اطلاعات نشسته‌اند تا اطلاعات را سرنگون کنند.
- یک فرض دیگر این است که یک سرویس اطلاعاتی و مغز متفکری دارد طراحی می‌کند برای براندازی.
- سه عنصر را پیدا کرده یا دوانده است. اگر این باشد همه این‌ها قابل فهم است.
-  من برایم مسئله حل شده است. البته چیزهایی هست که ممکن است محکمه‌پسند نباشد.
-  یک محکمه داخل دل آدم است که آدم استفتا می‌کند.
- این یک قضیه کوچک و عادی نیست. شما کشف کنید یا نکنید، کسی را دستگیر کنید یا نکنید، مسئله برای من قطعی است.
- لکن، برای دستگاه اطلاعاتی این مهم است  که این بخش را در بیاورد.
    ... به‌نظرم می‌رسد تمام نیرو را باید روی صادق [مهرداد عالیخانی] متمرکز کنیم. موسوی [سید مصطفی کاظمی] را جذب کرده‌اند. اما صادق نفوذ کرده است. این نفوذی است. یکی از سررشته‌هایی که می‌توانید جلو بروید این آقاست و خیلی مهم است. این تیپ کار که انجام داده، جمع‌آوری کرده، خانه امن و تشکیل نیرو در آلمان داده، این کار یک سرویس است. برای ما که این کارها را نکرده. پس برای یک سرویس کرده که باید بگردید دنبال آن... »
* آقای خاتمی: «همان‌طور که جنابعالی فرمودید، این از الطاف خفیه الهی بود. اگر عنایت خود رهبری هم نبود این پیگیری به نتیجه نمی‌رسید و جدّیت شما حاصل اصرار و پیگیری شماست. باید قدردان بود. من هم مطمئن هستم که به نتیجه خوبی می‌رسد. پرونده قتل‌ها را می‌توان زود به نتیجه رساند و پرونده اطلاعاتی را که مهم‌تر است وزارت اطلاعات دنبال کند. هم بذرهایی که پاشیده‌اند و شبکه مرتبطین این‌ها شناسایی شوند. البته یک پیشنهاد فوری برای افکار عمومی دارم چون همه دوستان و آقایان سئوالاتی می‌کنند، می‌گویند نکند او را کشته باشند.»
* مقام معظم رهبری: «احتمال دارد به او برسانند که خودت خودکشی کن تا تو را به بیمارستان برسانند و ما ترتیب نجات تو را می‌دهیم بعد آنجا او را بکشند. این احتمال را اگر ضعیف هم باشد نباید نادیده بگیرند. »
* آقای خاتمی: «افکار عمومی مهم است و عده‌ای دامن می‌زنند. خارجی‌ها هم روی مسئله کار می‌کنند و بعضی روزنامه‌ها هم می‌گویند. تردید هم  هست. من نگرانم که نظام آسیب ببیند. خط قرمز ما شما (مقام معظم رهبری) هستید از افکار عمومی که باید مصون بماند...»


بخش 6 : جنایتکاران گرداننده واواک


     باز گردیم به دنباله نوشته شهبازی در باره مهرداد علیخانی و «قتلهای زنجیره ای» :
    «...آقای حسینیان در میان متهمان قتل‌های زنجیره‌ای یک چهره اصلی را مسکوت می‌گذارد تا تصویر «جناحی» را که از پرونده ساخته فرونریزد. مهرداد عالیخانی (صادق) یکی از سه چهره مؤثر، و مؤثرترین فرد در اجرای قتل‌های زنجیره‌ای، بود و تمامی قتل‌ها با مشارکت و هدایت و حضور مستقیم فیزیکی او انجام شد. تحلیل‌های ارائه شده از سوی «صادق» نقش اصلی در انتخاب سوژه‌های قتل‌ها داشت و رهبری و هدایت عملیات نیز با شخص او بود.
سابقه خانوادگی:
     صادق به خانواده عالیخانی تعلق داشت. پدرش، علی‌اصغر عالیخانی، پسرعمه دکتر علینقی امیرعالیخانی (معروف به دکتر عالیخانی) دولتمرد و وزیر سرشناس حکومت پهلوی دوم بود. او دوست و معاون امیر اسدالله علم، نخست‌وزیر و وزیر دربار و نفر دوّم حکومت پهلوی دوم، بود.
     علینقی عالیخانی و برادرانش، مسعود و محمدباقر، نزدیک‌ترین روابط را با سرویس‌های اطلاعاتی بریتانیا و اسرائیل داشتند. برادر کوچک، مسعود امیرعالیخانی (عالیخانی)، تحصیلات
خود را در رشته کشاورزی در اسرائیل به پایان برد و از آن پس چهره اصلی شبکه‌ سرویس اطلاعاتی اسرائیل در ایران بود. درباره ارتباطات مسعود عالیخانی با «سرویس زیتون» (موساد) اسناد متعددی موجود است.
    آقای حسین شریعتمداری در سرمقاله 8 بهمن 1381 روزنامه کیهان به خویشاوندی نزدیک مهرداد عالیخانی (صادق) با مسعود عالیخانی،
عضو برجسته شبکه «زیتون» (موساد) در ایران، اشاره کرده است.
   سید مصطفی کاظمی معاون امنیت دوران دری نجف ابادی و از مسئولین اطلاعات دوران فلاحیان و فرد نزدیک به سعید امامی که در جریان کلیه قتل ها و ترورهای وزارت اطلاعات بود. وی از بچه های اطلاعات شیراز بود که در قتل آیت الله ربانی شیرازی و یکی از سران ایل بختیاری خود شخصا فرمانده عملیات بوده است. وی در ابتدا مدیر کل اطلاعات دراستان فارس شد. بعدا درزمان وزارت قربانعلی دُری نجف آبادی درجايگاه جانشين معاون امنیت وزارت اطلاعات قرار گرفت. موسوی وقتی خطر را نزدیک می بیند  در خیابان استاد نجات‌اللهی - کوچه شیرین، تعدادی از معاونان از جمله مسئول حفاظت را فرا می‌خواند و پس از نماز جماعت ظهر و عصر به امامت عالیخانی اظهار می‌دارد: «همانطوریکه همه می‌دانید ما به دستور مستقیم آقای دری این قتل‌ها را انجام دادیم و مشکلی متوجه ما نیست و نظام باید خود چاره‌ای بیندیشد نه اینکه ما چند نفر هزینه‌اش را بپردازیم. » 
مرتضی قبه ( رضا اصفهانی ) از مسئولین دفتر واواک بود.  در آخرین روزها مسئولیت دفتر سعید امامی را بر عهده داشت و بعد دستگیر و اخراج شد. او از بازجویی و شکنجه و سربازجویی به نزدیکی با سعید امامی رسید و فرد مورد اعتماد وی بود. وی برادر قبه، مسئول دفتر شهردار تهران کرباسچی بود.
حجت الاسلام خزاعی  رییس دفتر و مسئول انتشارات واواک در زمان علی فلاحیان که اخراج شد.وی قبل از آن مسئول واواک قم بود . او نیز سوابق گسترده ای درصدور احکام سرکوب مردم دارد .
حاج حسین معصومی شوهر خواهر علی فلاحیان و از مسئولین اقتصادی این وزارت خانه بود. وی در برخی از ترورهای خارج از کشور دست داشت و در یک ماموریت درخارج از کشور مجروح شد و به ایران باز گشت .
حاج حسین فلاحیان، برادر حاج علی فلاحیان، وزیر واواک و رییس دفتر وی بود و سالها در این مقام ماند . وی علاوه بر آن مسئول گروه اقتصادی را عهده دار بود و همراه با وی در یگان ویزه اطلاعات کمیته های انقلاب اسلامی همراه بود . و در کلیه فعالیتهای واواک شرکت داشت .

اسامی مؤسسان و اداره کنندگان واواک:

در پایان این بخش بار دیگر اسامی وابستگان به این وزارتخانه را می آوریم
1- حجت الاسلام محمد محمدی نیک ریشهری  اولین وزیر واواک.
2- حجت الاسلام علی فلاحیان  دومین وزیر واواک.
3- حجت الاسلام علی یونسی ادریسی سومین  وزیر واواک.
4- حجت الاسلام قربانعلی دری نجف ابادی  چهارمین وزیر واواک.
5- حجت الاسلام غلامحسین محسنی اژه ای  پنجمین  وزیر واواک.
6- حجت الاسلام محمد صادق - اصغر میر حجازی نماینده خامنه ای در واواک.
7- حجت الاسلام محمد شفیعی  معاون اطلاعات مردمی واواک.
8- حجت الاسلام محمدی گلپایگانی  نماینده رهبری در واواک.
9- حجت الاسلام مصطفی پور محمدی  معاون خارجی واواک.
10- حجت الاسلام روح الله حسینیان حاجی حسینی نماینده قوه قضاییه در واواک.
11- حجت الاسلام آشنا معاون واواک.
12- حجت الاسلام خزایی مدیر دفتر وزیر واواک.
13- حجت الاسلام پور قناد  معاون پور محمدی در بخش خارجی واواک.
14- حجت الاسلام حسین فلاحیان  برادر علی فلاحیان از معاونین سابق واواک.
15- حجت الاسلام علی معصومی  شوهر خواهر علی فلاحیان، عضو بخش اقتصادی واواک.
16-حجت الاسلام مجید انصاری از نیروهای قضایی- اطلاعاتی در دهه شصت.
17-حجت الاسلام سید کاظم اکرمی از نیروهای قضایی - اطلاعاتی در دهه شصت.
18-حجت الاسلام  سید هادی خامنه ای  از نیروهای قضایی -  اطلاعاتی در دهه شصت.
19- حجت الاسلام  محمد موسوی خوئینی ها از نیروهای اطلاعاتی قضایی در دهه  شصت.
20- حجت الاسلام دعاگو  از نیروهای قضایی اطلاعاتی در دهه شصت.
21 - حجت الاسلام ابراهیم رازینی  از نیروهای رده بالای واواک.
22- حجت الاسلام علیخانی از نیروهای اطلاعاتی در دهه شصت.
23- حجت الاسلام نواب از نیروهای اطلاعاتی در دهه شصت.
24- حجت الاسلام حمید روحانی از نیروهای اطلاعاتی در دهه شصت.
25- حجت الاسلام حسن روحانی از نیروهای اطلاعاتی در دهه شصت.
26- حجت الاسلام علی رازینی از معاونین وزارت واواک.
27- حجت الاسلام مرادی از نیروهای وابسته به واواک.
28- حجت الاسلام مهاجری از نیروهای وابسته به واواک.
29- حجت الاسلام زرندی  از نیروهای وابسته به واواک.
30 حجت الاسلام  موحدی کرمانی از نیروهای مرتبط با وزارت اطلاعات.
31 - سعید امامی اسلامی معاون امنیت واواک.
32 - مهرداد عالیخانی (صادق مهدوی) قائم مقام امنیت واواک.
33 - مصطفی کاظمی ( موسوی )  قائم مقام امنیت واواک.
34 - علی ربیعی از معاونان واواک.
35- سعید حجاریان  از بانیان واواک.
36- حسین شریعتمداری با نام مستعار حسین معصومی٬ مدیر کل امور اجتماعی و مشاور واواک.
37- مهدی سلیمی نمین با نام مستعار مهدی ذوالفقاری٬ معاون طرح وعملیات داخلی واواک.
38 - حسین صفار هرندی از مقامهای بخش رسانه ای واواک.
39-  حسن رحیم پور ازغدی از بخش رسانه ای واواک.
40- محمد نوریزاد  از بخش رسانه ای واواک.
41- علی حسین پناه از بخش رسانه ای واواک.
42- مرتضی نبوی از بخش رسانه ای واواک.
43- مرتضی انبارلویی از بخش رسانه ای واواک.
44- علی لاریجانی  از بخش رسانه ای واواک.
45- عزت الله ضرغامی از بخش رسانه ای واواک.
46- سرافراز  از بخش رسانه ای واواک.
47- مهدی نصیری  از بخش رسانه ای واواک.
48- محمد مهاجری  از بخش رسانه ای واواک.
49- محمد علی رامین  از بخش رسانه ای واواک.
50- عبدالحمید محتشم گودرزی از بخش رسانه ای واواک.
51- حسین انتظامی  از بخش رسانه ای واواک .
52- شهریار زرشناس  از بخش رسانه ای واواک.
53- حسن شایانفر از بخش رسانه ای واواک.
54-  داوود رحمانی  از مدیران رده بالای واواک.
55- هاشم ناصریان  از نیروهای رده بالای واواک.
56- محمد محسنی  از مدیران کل واواک.
57- مرتضی فیروزی  از نیروهای واواک.
58- جیم دال با نام مستعار جوانشیر٬ عضو ارشد معاونت عملیات٬ عامل ترور مصطفی چمران.
59-کاظم لاهوتی با نام مستعار احمد کارگر مدیر کل عملیاتی حوزه اروپای  مرکزی واواک.
60- اکبر خوش کوش با نام مستعار اکبر اکبری٬ عضو ارشد معاونت عملیات برون مرزی واواک. از جمله، مجری طرح ترور بختیار.
61 - مهدی روشن٬ با نام مستعار مسعود  مدیر کل عملیات استان تهران واواک  و عامل قتل پروانه اسکندری
62- اکبر محسنی٬ با نام مستعار اکبر گودرزی٬ سرویس معاونت عملیات واواک  و عامل قتل محمد جعفر پوینده.
63- مهدی ریاحی٬ سرویس معاونت عملیات واواک وعامل ترور صیاد شیرازی.
64- مسعود توانا٬ مدیر کل عملیاتی حوزه اروپای غربی٬ واواک  و عضو «محفل قتلهای زنجیره ای».
65- موسی محمدی نسب٬ سرویس عملیاتی اداره کل چپ واواک٬ عامل قتل بانو اشرف السادات برقعی.
66-خسرو براتی٬ (سیامک ) سرویس معاونت امنیت واواک و  عامل قتلهای سیامک سنجری و فاطمه قائم مقامی و...
67- اسلامی  بازجوی واواک در شعبه 7 زندان اوین.
68- دکتر فاضل  بازجوی واواک در شعبه هفت زندان اوین.
69- مجتبی حلوایی بازجوی واواک در زندان اوین.
70- جمال اصفهانی  سربازجوی واواک در زندان اوین بند 209.
71- محمد منتظری که باتفاق مهدی هاشمی دستگاه اطلاعاتی جداگانه ای داشت.
72- محمد عطریانفر از نیروهای بازجویی واواک بود.
73- محمد رضا نقدی  از نیروهای رده بالای واواک.
74- محمد غرضی ( محمد حیدری) از کمیته چی ها در سال اول انقلاب که فرزند آیت الله طالقانی را دستگیر کردند.
75- صدر الاسلام  از نیروهای بلند پایه واواک  در نیروی انتظامی.
76- عزت شاهی ( مطهری ) از نیروهای اطلاعاتی در دهه شصت.
77- اسماعیل افتخاری ( اسی تیغ کش) از نیروهای اطلاعاتی کمیته در دهه شصت.
78- یوسفی از نیروهای اطلاعات در شمال کشور.
Text Box: ؟






 



 


 

79- رحیمی  از نیروهای اطلاعات در زندان اوین.
80- رضایی از بازجویان واواک  در زندان اوین.
81- رضا غلامی بازجوی واواک در زندان مشهد.
82- مرتضی شاه مرادی  از بازجویان واواک در زندان.
83- بوذری  از بازجویان واواک  در زندان.
84- طباطبایی از بازجویان  زندان اوین.
85- سعید مظفری از نیروهای اطلاعات در دهه شصت.
86- حبیب داداشی از نیروهای اطلاعات در دهه شصت.
87-تقی محمدی  از نیروهای اطلاعات در دهه شصت.
88- الیاس نادران  از نیروهای نظامی اطلاعاتی در دهه شصت.
89- محمد باقر ذوالقدر  از نیروهای نظامی اطلاعاتی از سال اول انقلاب بدین سو.
90- عباس یزدان پناه  از نیروهای اطلاعات در دهه شصت.
91- خلیل اشجعی  از نیروهای اطلاعات در دهه شصت.
92- مهندس خالدی  از نیروهای اطلاعات در دهه شصت.
93- دکتر گلاب بخش  از نیروهای اطلاعات در دهه شصت.
94- محسن میردامادی از نیروهای اطلاعات در دهه شصت.
95- محسن رضایی  رئیس اطلاعات سپاه و فرمانده کل سپاه بعد از کودتای خرداد 60 .
96- مرتضی الویری  از نیروهای اطلاعات در دهه شصت.
97- حسین فدایی  از نیروهای اطلاعات در دهه شصت.
98- مرتضی رضایی  از نیروهای اطلاعاتی - نظامی در دهه شصت.
99- رضا سیف اللهی  از نیروهای اطلاعاتی نظامی در دهه شصت.
100-هدایت الله لطفیان از نیروهای اطلاعاتی نظامی در دهه شصت.
101- علوی تبار  از نیروهای اطلاعات در دهه شصت.
102- محمد سلامتی  از نیروهای اطلاعاتی سیاسی  در دهه شصت.
103- بهزاد نبوی  از نیروهای اطلاعاتی - سیاسی در دهه شصت. او در سالهای اول، در کمیته انقلاب بود.
104- محمد بروجردی  از نیروهای اطلاعاتی نظامی در دهه شصت.
105- سید جواد حجازی از نیروهای اطلاعات در همدان.
106- چهار دولی  از نیروهای اطلاعات در همدان.
107- محسن آرمین  از نیروهای اطلاعاتی   نظامی در دهه شصت.
108-حسین الله کرم از اعضای سپاه مأمور سرکوب در تهران با عنوان گرداننده «حزب الله».
109 - مسعود ده نمکی  از گردانندگان انصار حزب الله در  دهه هفتاد.
110- صادق اشک تلخ  از مأموران واواک مأمور سرکوب در کرمانشاه
111-کمیل کاوه  از مأموران واواک مأمور سرکوب در اصفهان.
112- اصغر نوجوان از نیروهای اطلاعاتی نظامی در دهه هفتاد.
113-ابوالفضل قدیانی  از نیروهای اطلاعات در دهه شصت.
114- علیرضا افشار  از افراد سپاهی واواکی از دهه شصت تا به حال.
115- علیرضا صداقت  از  مأموران واواک در بازجویی و روانگردانی.
116- حمید رسولی پرسنل امنیت واواک  و مدیر کل پشتیبانی عملیاتی آن معاونت.
117-  حقانی پرسنل معاونت اطلاعات مردمی واواک  و مدیرکل پشتیبانی عملیاتی آن معاونت.
118-  محمد عزیزپور پرسنل معاونت امنیت واواک و مسئول اداره عملیات امنیت.
119-  علی ناظری پرسنل معاونت اطلاعات مردمی واواک و مسئول اداره عملیات آن معاونت.
120- فلاح پرسنل معاونت امنیت واواک  و در اداره عملیات آن معاونت در قتل فروهر-اسکندری شرکت داشته.
121-   ايرج آموزگار پرسنل معاونت امنيت واواک  و شاغل در اداره کل چپ، اداره چپ نو.
122-  جعفرزاده پرسنل معاونت امنیت واواک و شاغل در اداره عملیات آن معاونت.
123-  هاشمی پرسنل معاونت امنیت واواک و شاغل در اداره عملیات آن معاونت
124-  صفائی پرسنل معاونت امنیت واواک و شاغل در اداره عملیات آن معاونت.
125- مسلم پرسنل معاونت امنیت واواک و شاغل در اداره عملیات آن معاونت.
126- محمد اثنی عشری پرسنل معاونت امنیت واواک و شاغل در اداره عملیات آن معاونت.
127-  اميد اکبری پرسنل معاونت امنيت واواک  و شاغل در اداره کل چپ، اداره چپ نو.
128-اسماعیلی  مدیر کل التقاط واواک.
129-کامیار  مدیر پدیده های التقاط واواک.
130- اصغر سیاح پرسنل معاونت امنیت واواک و شاغل در اداره کل چپ - اداره چپ نو.
131- خسرو قنبری تهرانی از اعضای اطلاعات سپاه و واواک در دهه شصت
132- محمد شریعتمداری  از معاونین واواک.
133- رضا عاصف  از نیروهای اطلاعاتی نظامی در دهه شصت.
134- جواد قدیری  از نیروهای اطلاعاتی در دهه شصت.
135- محمد رضوی از نیروهای اطلاعات در دهه شصت.
136- سرهنگ کتیبه رئیس اداره اطلاعاتی ارتش در دهه 60 .
137- علی اکبر تهرانی  از نیروهای اطلاعات در دهه شصت.
138- بیژن تاجیک  از نیروهای اطلاعات در دهه شصت.
139- قنادان  از نیروهای اطلاعات در دهه شصت.
140- محسن کنگر لو  از نیروهای
اطلاعاتی نظامی در دهه شصت.
141- محمد رضا تاجیک  از معاونین واواک.
142- محسن امین زاده  از نیروهای اطلاعات در دهه شصت.
143- محمد نعیمی پور  از نیروهای اطلاعات در دهه شصت.
144- فریدون وردی نژاد ( مهدی نژاد ) از نیروهای نظامی اطلاعاتی در دهه شصت.
145- موسی واعظی ( حاجی زمانی ) از نیروهای اطلاعات در دهه شصت.
146- فاتحی از نیروهای اطلاعات مستقر در کرج.
147- رشید جلالی جعفری  از معاونین واواک، عضو کمیسیون امنیت مجلس.
148- هاشم علوی  از معاونین واواک  همکار سعید امامی.
149- بحرینی از نیروهای نظامی - اطلاعاتی دهه شصت.
150- رضا فروزان  از نیروهای اطلاعات مسئول سونای زعفرانیه.
151 -  علی اکبر باوند معروف به "مجتبی بابایی" مشهور به «امیری»
152 - جواد عباسی کنگوری معروف به "آزاده" مشهور به «آملی»
153-  احمد شیخها  معروف به "احمد نیاکان" مشهور به «تفتازانی»
154- مصطفی منتظری معروف به «فرقانی» مشهور به «شربیانی»
155- مهدی قوامی هنر معروف به «قوام»
156- کاظم دارابی  از اعضای واواک  در ترورهای خارج از کشور از گروه ترور، مأمور ترور سران حزب دموکرات کردستان ایران در رستوران میکونوس در برلین.
157- محمد جعفری  از اعضای واواک مأمور ترورهای خارج از کشور.
158-  آزاد از معاونین واواک
159- فرهاد  رهبر با نام دکتر فرهادی - از معاونین واواک.
160- حمید سرمدی  معاون امنیت واواک . او قبلا در بخش خارجی بود.
161- نظر علی کریمی از اعضای واواک گرگان.
162  -  مظفر حسینی  از اعضای واواک و مجری قتل های گرگان.
163- رضاايئجی درقتل فرزين مقصودلو وشبنم حسينی درگرگان دست داشت.
164-  مرتضی قبه معروف به اصفهانی رییس دفتر سعید امامی بود. 
165- قاسمعلی نصيری پورمعروف به قاسم مرشدی.
166- محمد رضا سليمی معروف به محمد صداقت.
167- مهدی پرورده موسوم به مجيدی.
168 - کريم اسد زاده معروف به امين
169- حسین صفاری  از نیروهای بازجو و شرکت کننده در ترورهای خارج از کشور.
170-  حسین محمدی  از مدیران کل واواک.
171- حاج حسین معصومی  شوهر خواهر فلاحیان که در ترورهای خارج از کشور دست داشت.
172- مهندس کلانتری از معاونان واواک مستقردر  نیروی انتظامی .
173  -  بهمن طاهریان -  حاج حبیب – معاون  واواک آذربایجان غربی و تهران - سفیر ایران در برزیل و نیجریه
174- صادق محصولی  از افراد سپاه و وابسته به واواک.
175 -  محسن سازگارا
176- سعید عسگر  از نیروهای اطلاعاتی . او مسول ترور سعید حجاریان بود.
177- محمد صداقت  مدیر کل اداره کل چپ واواک.
178- فخرالدین حجازی از مأموران تبلیغ دستگاه خمینی.
179- سرحدی زاده از نیروهای اطلاعاتی -  قضایی در دهه شصت.
180- علیرضا معیری از نیروهای اطلاعات در دهه شصت.
181- محسن راشد از مدیران رده بالای واواک.
182- جواد وعیدی از نیروهای واواک در بخش خارجی.
183- واقفی از نیروهای اطلاعاتی نظامی.
184- جواد لاریجانی از عوامل ارتباط جناح راست رژیم با انگلستان.
185-  رمضانی  از نیروهای اطلاعاتی نظامی.
186 - وحیدی از نیروهای برجسته اطلاعات نظامی و مرتبط با واواک.
187- محمد حسین زاده حجازی از نیروهای نظامی - اطلاعاتی.
188- محمد علی صحرارودی
189- غفور درجزی
190- محسنی پرسنل معاونت امنيت واواک. اداره کل طرح و بررسی (مسئول سابق کارگزينی امنيت)
191- سيد موسوی پرسنل معاونت امنيت واواک. اداره کل طرح و بررسی (مسئول سابق کارگزينی امنيت)
192- حميد جلالی پرسنل معاونت امنيت واواک. اداره کل طرح و بررسی (مسئول سابق کارگزينی امنيت)
193- اخوان پرسنل معاونت امنيت واواک. اداره کل طرح و بررسی (مسئول سابق کارگزينی امنيت)
194- مصطفی تهرانی پرسنل اداره کل واواک استان خراسان. مسئول امنيت آن اداره کل.
195- احمد عبادی پرسنل معاونت امنيت واواک  و شاغل در اداره کل التقاط .
196- محمد صفائی پرسنل معاونت اطلاعات مردمی واواک  – اداره کل پشتيبانی عملياتی شنود.
197- حجت الاسلام محسن ربانی از عوامل انفجار  مرکز فرهنگی یهودیان در بوینس آیرس پایتخت آرژانتین .
198- عباسعلی فراتیان از مسئولین واواک.
199- علی آقا محمدی رئيس کميته تبليغات و اطلاع رسانی شورای عالی امنيت ملی
200- غيوری  از نیروهای واواک .
201- حسين صفاری از نیروهای نظامی اطلاعاتی مرتبط با بخش خارجی واواک .
202- حسن محمدی مدير کل واواک درزمان فلاحيان بود.
203- حسين موسويان سفيروقت ايران درآلمان درشبکه ترورخارج ازکشور .
204- منوچهر متکی  از مسئولین سیاسی - اطلاعاتی در ترورهای خارج از کشور .
205- علی اکبری از معاونان وزارت اطلاعات در دوره فلاحیان.
206- شهیدی مسئول واواک اصفهان.
207- محمد ایمانی از بخش رسانه ای واواک.
209 خطیب از مسئولین واواک در قم .
210- غلامعلی رشید از نیروهای نظامی اطلاعاتی در بخش خارج از کشور .
211- محمود احمدی نژاد وابسته به واواک در بخش خارجی.
212-  مجتبی ثمره هاشمی وابسته به واواک  بخش داخلی و خارجی.
213- حسین شیخ عطار از اعضای واواک در ترورهای خارجی.
214-  اسدالله بادمچیان از نیروهای اطلاعات در ترورهای داخلی و خارجی.
215- قاسم سلیمانی از نیروهای اطلاعاتی سپاهی.
216-  احمد رضا اصغری  از نیروهای واواک  در ترورهای خارجی .
217-  صادق تهرانی  از نیروهای ویژه در واواک.
218- ندیمی از نیروهای آموزشی رسانه ای واواک.
219- سید محمد جهرمی  وزیر کار و عضو واواک.
220 پور محمدی  از مدیران صدا و سیما و از اعضای واواک .
221-  دکتر تخشید  رییس دانشکده حقوق دانشگاه تهران،  داماد آیت الله یزدی .
222- میر کیانی  از نیروهای اطلاعاتی مأمور سرکوب خیابانی .
223- رضا مقدم  از نیروهای اطلاعاتی  مأمور سرکوب خیابانی .
224- عبدالحمید جولایی از اعضای واواک .
225- هاشم عباسی  از نیروهای ترور در واواک.
226- رضا تهرانی  از نیروهای واواک.
227- میثم گودرزی از نیروهای واواک.
228 فواد کلهر  از نیروهای اطلاعاتی نظامی .
229- سید عطا فرات از نیروهای اطلاعاتی نظامی.
230- حسین لاریجانی از اعضای واواک .
231-  عباس بیجارچیان از نیروهای اطلاعاتی نظامی.
232- سید رضا جلیلی از نیروهای اطلاعاتی نظامی .
233- الیاس محمودی از نیروهای واواک در اطلاعات قوه قضاییه.
234- موسی خانی  از مدیران واواک.
235- محسن نریمان مدیر کل در واواک .
236- کارگر  از مدیران واواک.
237- علی آهنی  از نیروهای ترور در خارج از کشور .
239-  علاء الدین بروجردی  نماینده مجلس عضو نیروهای اطلاعاتی سیاسی .
240- محمد نبی رودکی  از نیروهای نظامی اطلاعاتی .
241-  محمد اشوری تازیانی از نیروهای اطلاعاتی امنیتی .
242- سید احمد اوایی  نماینده مجلس و از نیروهای خارجی واواک.
243- حسن کامران از نیروهای واواک در دهه شصت .
244- ابوالفضل زهره وند از نیروهای خارجی واواک
245- عباس عراقچی از نیروهای بخش خارجی واواک.
246- ارتشبد حسین فردوست  که مدتها  مخفی بود و معروف بود که با بیت خمینی ارتباط دارد. او کسی است که به سفارت امریکا گفت: شاه چاره ای جز رفتن ندارد.  او در دوران شاه، بر سازمانهای اطلاعاتی اشراف داشت.
247- سپهبد ولی الله قره نی  رئیس ستاد ارتش در حکومت مهندس بازرگان که استعفاء کرد و ترور شد. او در دوران شاه، پیش از آنکه به جرم تدارک کودتا دستگیر شود، رئیس اداره اطلاعات ستاد ارتش بود.
248-حسین جوادی  از نیروهای بخش خارجی واواک
249- بهمن برنجیان  از نیروهای بخش خارجی واواک.
250- فرهاد امانی فراهانی  از نیروهای بخش خارجی واواک.
251- حسین دعی  از نیروهای رسانه ای واواک.
252- عباس بیجارچیان از نیروهای اطلاعاتی نظامی واواک .
253- سهیل کریمی از نیروهای رسانه ای وزارت واواک .
254- فرج الله مرادیان  از نیروهای اطلاعاتی نظامی .
255- حکیم سوری از نیروهای اطلاعاتی نظامی .
256- احمد بورانی  از نیروهای بخش خارجی واواک.
257- سید محمد متولی از نیروهای بخش خارجی واواک.
   اسامی برخی دیگر از اعضای ارشد واواک در بخش های مربوط به خود آورده می شوند. اما در همانجا نیز اشاراتی به حضور آنها در این باند نیز خواهد رفت .



بخش 7 : یکچند از جنایتهای مافیاهای حاکم بر واواک


موسوی گفته است: در خیابان استاد نجات‌اللهی - کوچه شیرین تعدادی از معاونان از جمله مسئول حفاظت را فرا می‌خواند و پس از نماز جماعت ظهر و عصر به امامت عالیخانی اظهار می‌دارد: «همانطوریکه همه می‌دانید ما به دستور مستقیم آقای دری این قتل‌ها را انجام دادیم و مشکلی متوجه ما نیست و نظام باید خود چاره‌ای بیندیشد نه اینکه ما چند نفر هزینه‌اش را بپردازیم.»
    در ادامه بررسی باند مافیایی حاکم بر واواک، اینک به بررسی بخشی از جنایات انجام گرفته توسط افراد این باند می پردازیم. افشای این جنایتها توسط مبارزان، رژیم  را مجبور به بر عهده گرفتن آنها کرد:
     این باند از باندها مافیایی تحت پوشش ولایت فقیه، سالهاست در ترور و قتل و انفجار و آدم ربایی وفسادها از همه نوع شرکت مستقیم دارد اما به دلیل حمایت چند جانبه باندهای دیگر، جنایتها و جرائمش همواره در پوشش باقی مانده اند و هر زمان که بنا به دلایلی بخشی از دم خروس جنایات بیرون زده شد، به سرعت توسط باندهای قضایی - رسانه ای -  سیاسی و... مخفی گشت .
    در جریان رسیدگی قضائی به پرونده میکونوس که بزرگترین ضربه به رژیم و واواک آن وارد شد، نیروهای مبارز با استفاده از فرصت رسیدگی قضائی، به تحقیقات دامنه داری پرداختند. افشای این جنایات توسط کسانی که از درون کشور بطور مرتب، اطلاعات صحیح در اختیار می گذاشتند و همکاری که در خارج از کشور، میان آنها که صمیمانه به رسیدگی قضائی کمک می رساندند، زمینه را برای حضور بنی صدر در دادگاه میکونوس فراهم آورد. اطلاعاتی که او و شاهدی ( به نام ابوالقسم مصباحی) در اختیار دادگاه قرار دادند که یاران او اسباب حضورش را در آلمان فراهم آوردند، موجب محکومیت رژیم شد و سبب شد که رژیم  سخت عقب بنشیند و تا حد زیاد، از  ترور درکشورهای غربی دست بر دارد.
    بنا بر اطلاعات به دست آمده، مافیای حاکم بر واواک، بر اثر محکومیت رژیم در دادگاه برلین معروف به دادگاه میکونوس ضربه شدیدی خورد و اختلافات بسیاری را در نیروهای این باند  بر انگیخت.  هر کس، دیگری را متهم به از دست دادن اعتبار نظام به دلیل خطای دیگری می کرد .
    بعد از ضربه اول، سالها نیروهای مبارز به دنبال افشای قتل ها و ترورها و انفجارهای دیگر این مافیا بودند. جنایتهائی را افشا کردند. اما، در سال 77 ، افشای جنایتهای سیاسی که رژیم آنها را «قتل های زنجیره ای» نامید، آنهم ظرف 24 ساعت، می توانست ضربه ای باشد که کمر خم شده این جنایتکاران را بشکند. رژیم وادار شد به انجام جنایات توسط افراد سازمان ترور خود،  اعتراف کند.
    با انجام قتل های سیاسی، بار دیگر نیروهای ملی و وطندوست دست به کار افشای جنایاتی شدند که سازمان ترور به دستور خامنه ای، «رهبر» رژیم مافیاها انجام می گرفتند. افشاگریها، روز به روز، بر آگاهی های مردم می افزودند. کار به جایی رسید که دیگر همگان دانستند که «رهبر نظام مقدس» شرکت مستقیم در این گونه جنایتها دارد. گرچه خاتمی تلاش می کرد «رهبر»  را از این غرقاب بیرون کشد، اما به قول خود «رهبر» قبای افراد مأمور اجرای جنایتها لای در گیر کرده بود و با آشکار شدن هویت مأموران، آشکار می شد که «رهبر نظام ولایت فقیه» آمر جنایت ها بوده است.
     کوشش می کنیم  بر اساس اطلاعات موجود،  بر برخی از جنایتهای سیاسی، پرتو جدیدی بیفکنیم و آنها را آشکارتر کنیم. پیش از آن یادآور می شویم که جنایتهای افشا شده، تنها بخشی از جناتیهای رژیم مافیاها است.  بسا جنایتها بسیار بیشتر از این جنایتها هستند. اطلاعات مربوط به بخش بزرگ جنایتها در سینه های اعضای سران و مأموران باندهای مافیائی نهانند. باید به آنها و نیز اعضای واواک و دیگران گفت، جنایتها مخفی نخواهند ماند. امروز افشا بشوند بهتر از آنست که فردا افشا شوند. برآنها است که بار سنگین را از وجدان خود بر دارند و حقایق را بر زبان آورند.

* قتل سیامک سنجری:

    او یکی از افراد وفادار به واواک  بود که بر اثر ارتکاب خطایی، دستور قتل وی صادر شد. اطلاعات حاکی از آنند که سیامک سنجری خطایی جنسی مرتکب شده بود آنهم با منسوب «وزیر» واواک. از این رو، دستور قتل وی از سوی فلاحیان صادر شده بود. او تلاش کرده بود خود را از دست گروه مأمور ترور نجات دهد. اما تلاش و نیزالتماس های وی موثر نیفتاده و وی به قتل رسیده بود.
اکبر گنجی درباره مرگ سیامک سنجری می نویسد:
  «سعید امامی، سیامک سنجری را با چند تن دیگر به یک خانه برد. در آنجا چند ساعتی با او گفت و گو کرد. سپس به همراهان دستور داد که او را با چاقو به قتل برسانند. سیامک سنجری به گریه افتاد و گفت طی روزهای آینده، مراسم عروسی او در پیش است. سعید امامی با موبایل با شاه کلید ( فلاحیان) تماس گرفت و گفت سنجری گریه می کند. عروسی اش چند روز دیگر است. حتی کارت عروسی برای من و تو در جیبش آماده است. شاه کلید از آن طرف به سعید امامی فرمان داد که او را بکشد و آنها نیز با ۱۵ ضربه چاقو او را به قتل رساندند و سپس ماشین بنز او را در یکی از دره های اطراف تهران به آتش کشیدند.»

* قتل فاطمه قائم مقامی: 
 
  یکی دیگر از افراد مرتبط با باند مافیایی واواک، فاطمه قائم مقامی بود. او در سفر های خارجی به افراد واواک کمک لازم را میرساند. بر اساس گفته ها، وی، در مقام مهماندار هواپیما، مسئول رساندن تیم های ترور و تحویل آنها به سر پل های واواک بود. در ضمن کار، ارسال مواد مخدر به کشورهای اروپایی را نیز انجام می داد . پرونده این قتل مدتی پیش توسط قاضی زمانی علویجه مورد بررسی قرار گرفت تا سیاه بازی های قوه قضاییه ادامه یابد.
    اوايل‌ دي‌ماه‌ سال‌ 76 ،  ماموران‌ گشت‌ پليس‌ حدود ساعت‌ 10 شب‌، در خيابان‌ پاسداران،‌ متوجه‌ يك‌ اتومبيل‌ پرايد اطلسي‌ رنگ‌ شدند كه‌ كنار خيابان‌ متوقف‌ شده‌ و زن‌ ميانسالي‌ پشت‌ فرمان‌ بي‌حركت‌ نشسته‌ بود. وقتي‌ ماموران‌ جلو رفتند متوجه‌ شدند كه‌ از كنار پيشاني‌ و صورت‌ اين‌ زن‌، جوي‌ باريكي‌ از خون‌ روان‌ است‌. بلافاصله‌ زن‌ ميان سال‌ را به‌ بيمارستان‌ رسالت‌ منتقل‌ کردند.  اما پزشك‌ بيمارستان‌ بعد از معاينه‌ زن‌ گفت‌ او حدود نيم‌ ساعت‌ قبل‌ مرده‌ است‌.
   در جريان‌ تحقيقات،‌ خواهر مقتول‌ به‌ پليس‌ گفت‌: فاطمه‌ شب‌ حادثه‌ از من‌ خواست‌ تا به‌ خانه‌ او بروم‌ و از بچه‌هايش‌ نگهداري‌ كنم‌. خودش‌ قرار بود ابتدا به‌ آرايشگاه‌ و بعد از آن‌ به‌ محل‌ قرار با شخصي‌ ناشناس‌ كه‌ مي‌گفت‌ تلفني‌ با او صحبت‌ كرده‌ است،‌ برود. نمي‌دانم‌ آن‌ شخص كه‌ بود. حتي‌ خواهرم‌ هم‌ خودش‌ او را نمي‌شناخت‌. مي‌گفت‌ فقط‌ چند بار به‌ او تلفن‌ كرده‌ است‌ و با اصرار از وي‌ خواسته‌ تا ملاقاتي‌ با يكديگر داشته‌ باشند. آن‌ مرد به‌ خواهرم‌ گفته‌ بود موضوع‌ در مورد زندگي‌ و مسائل‌ خصوصي‌ اوست‌. به‌ همين‌ خاطر خواهرم‌ ساعت‌ 8:30 شب‌ با آن‌ مرد قرار ملاقات‌ گذاشت‌. حدود ساعت‌ 11 شب‌ بود كه‌ از كلانتري‌ به‌ خانه‌مان‌ زنگ‌ زدند و خبر قتل‌ خواهرم‌ را به‌ ما اطلاع‌ دادند...
    اكبر گنجي در يادداشتي كه در 14 فروردين سال 78 در روزنامه صبح امروز به چاپ رسيد، نوشت: «قتل خانم فاطمه قائم مقامي توسط محفل نشينان به راستي يك فاجعه ملي است. چه خوب بود اقتدارگرايان دلايل و علل و انگيزه هاي قتل  آن خانم ميهماندار را به مراجع معظم تقليد توضيح مي دادند تا قم بتواند عادلانه قضاوت كند كه اسلام خواهي و شريعت طلبي اقتدارگرايان پوششي است بر قدرت طلبي، حجابي است بر دنياگرايي عريان».

* حمله به اتوبوس بازرگانان امریکائی:

    در تاریخ 29 آبان ماه سال 77 که هنوز جغدهای شوم بر خانه فروهر سایه نیفکنده بودند، خبر از حمله یک عده افراد مسلح به اتوبوس بازرگانان امریکایی در شهر پیچید و هر کس دیگری را متهم می کرد. اخبار آن به بیرون درز نکرد تا اینکه عبدالله شهبازی در نامه ای به روح الله حسینیان ماجرا را اینگونه توضیح داد:
   « ...آقاي حسينيان احتمالاً از اتومبيل پژو استفاده مي‌کنند و اتومبيل زانتيا (متعلق به کمپاني سيتروئن) را در خيابان‌هاي تهران فراوان ديده‌اند. ايشان قطعاً از قراردادهاي بزرگ نفت و گاز ايران با کمپاني‌هاي رويال داچ شل و توتال فرانسه مطلع‌اند. و احتمالاً، از طريق دوست صميمي و ديرين خود، آقاي مصطفي پورمحمدي، معاون پيشين اطلاعات خارجي وزارت اطلاعات، نام کمپاني کلينورت بنسون، به عنوان سازمان‌دهنده سفر بزرگ‌ترين هيئت اقتصادي انگليس به جمهوري اسلامي ايران را شنيده‌اند. سفر اين هيئت به ايران پس از حمله به اتوبوس گروهي از بازرگانان غيرسياسي آمريکايي در تهران (نيمه شب 29 آبان 1377)، به دستور آقاي پورمحمدي و توسط تيم عملياتي به سرپرستي آقاي جواد وعيدي (همشهري بنده از محله گود عربان شيراز که پدرشان کارمند شرکت نفت در آبادان بودند)، رخ داد.
   ...آقاي حسينيان مي‌تواند به روزشمار وقايع آن زمان مراجعه کنند. خواهند ديد که در روز يکشنبه 23 آبان 1378 قرارداد بزرگ ايران با کمپاني رويال داچ شل منعقد شد، در فرداي آن روز، دوشنبه 24 آبان، مجلس لايحه‌اي را تصويب کرد که طبق آن «انجام فعاليت‌هاي مربوط به عمليات اکتشاف، استخراج، پالايش، پخش و حمل و نقل مواد نفتي و فرآورده‌هاي اصلي و فرعي آن با رعايت اصل 32 قانون اساسي توسط بخش غيردولتي» مجاز شد. ( روزنامه اخبار اقتصاد، شماره 56، سه‌شنبه 25 آبان 1378)

* خنجر آجین کردن داریوش و پروانه فروهر:

     اول آذر ماه 1377 قتل داریوش فروهر و پروانه اسکندری  زن و شوهر مبارز ایران به سبعانه ترین شیوه ها انجام گرفت. در آن شب افراد جنایتکار واواک، با استفاده از جوی که حمله به اتوبوس بازرگانان امریکائی بوجود آورده بود و بقصد جلوگیری از شکل گرفتن بدیل مردم سالار، بر اساس فتوای مفتیان جنایتکار، وارد خانه فروهر ها می شوند و آن دو را  به فجیح ترین شکل به قتل می رسانند. فاجعه آنقدر عظیم بود که دل برخی از سران رژیم را هم  به درد آورد. آنها کسانی بودند که می ترسیدند نوبتشان شود. از این رو تصمیم گرفتند تا قبل از اینکه نوبت به خودشان برسد در پی دستگیری قاتلان بر آیند. خاتمی که در آن زمان رییس جمهوری بود، مانند دیگر سران نظام ولایت فقیه، در این فرصت، همچون فرصتهای دیگری که می توانست مغتنم شمارد وخادم ملت شود، جانب «رهبر» را گرفت و در برابر جنایت مافیاها، به دنبال قول به پی گیری جنایت، سرانجام، سکوت اختیار کرد. در دادگاههای فرمایشی، تنها به بررسی 4 جنایت از صدها جنایات انجام شده پرداختند و چه پرداختن رسوائی! نیازی، رییس دادگاه و مسئول بررسی پرونده، داستانهایی برای رد گم کردن بیان کرد. اظهارات او معلوم کردند تا کجا او به مافیاهای جنایت پیشه وابسته است.
داستانی که نیازی  ساخت و گفت این گونه بود :
     «قاتلان با همراهی یك نفر از آشنایان داریوش فروهر كه احتمالاً جزو تشكیلات وابسته به وی بوده، ساعت 9و5 دقیقه‌ی شنبه شب (30 آبان) به منزل وی مراجعه كرده‌اند. بر اساس قراین، موقع در زدن، این فرد خودش را معرفی می‌كند و فروهر به ‌لحاظ آشنایی با وی لباس‌هایش را پوشیده و به‌ طور رسمی می‌آید و در را باز می‌كند و وی یكی از عوامل همراه خود را به‌عنوان كسی كه مشغول تحصیل است به فروهر معرفی می‌كند و فروهر اجازه‌ی ورود می‌دهد. در این‌زمان، اول فروهر، بعد آشنای وی و سپس نفر سوم وارد خانه می‌شوند، ولی نفر سوم در خانه را نمی‌بندد. در این زمان عواملی كه بیرون بودند و مباشر قتل محسوب می‌شوند، وارد منزل می‌شوند و سپس وارد اتاق فروهر شده و با وی بحث سیاسی می‌كنند و در این بحث اوضاع را آرام نشان می‌دهند. قاتلان از فروهر می‌خواهند كه اجازه دهد از خانه‌ی وی فیلم‌ برداری كنند و به خانم فروهر نیز گفته می‌شود كه به طبقه‌ی دوم رفته و لباس رسمی بپوشد تا از وی نیز فیلم‌ برداری كنند. پس از رفتن خانم فروهر به طبقه‌ی دوم، قاتلان به‌دنبال وی رفته او را به قتل می‌رسانند و سپس خود مرحوم فروهر را روی صندلی نشانده و از پشت سر به وی حمله كرده و او را نیز به قتل می‌رسانند."
اما سعید امامی در مورد قتل فروهر ها چنین می گوید :
   "...از روز قبل من تیم را آماده باش داده بودم و شب قبل هم شبیه سازی عملیات را انجام دادیم.کار در سه گروه انجام شد .
- گروه اول را خودم سرپرستی کردم و در خیابان ظهیر السلام مستقر شدیم و زاپاس بودیم تا مسئله ای خلاف برنامه ریزی اتفاق نیفتد.
-گروه دوم  به سرپرستی مصطفی – مصطفی کاظمی – معاون امنیت - بود که با نیروهایش در اطراف خانه متمرکز شده بود و رفت و آمدها را زیر نظر داشته.
-گروه سوم را سید صادق – مهرداد عالیخانی – معاون عملیات - سرپرستی می کردند که به داخل منزل رفته بودند .
قبلا ما کروکی خانه را داشتیم و مشکلی نبود و تلفنی خود منزل را هم چک کرده بودیم و می دانستیم که فقط آن دو نفر در خانه هستند، کار حدود یک ساعتی طول کشیده بود، قرار بر نیم ساعت بود که من نگران شدم با سید صادق تماس گرفتم و علت را جویا شدم که اظهار داشت برای انتقال پروانه فروهر به بالا مقاومت می کرد، اما کار تمام شده و الان داریم خانه را جستجو می کنیم. بعد از گذشت یک ساعت، سید صادق تماس گرفت و گفت الان در راهیم و کار تمام شد. من باید به ستاد برمی گشتم چون معلوم بود تا ساعاتی دیگر حتما خبر از طریق ناجا به استعلام ما می رسید.
بعد از انجام قتل، باید گزارش کار داده میشد". سعید امامی می گوید :
 "فردای آن روز به گمانم دوشنبه بود و طبق روال هر دوشنبه در وزارتخانه ما شورای عالی وزارت داشتیم که از طرف ..... اتفاقا یا طبق هماهنگی (من اطلاعی ندارم) آمده بودند که در آنجا من و آقا مصطفی و سید صادق رفتیم و مشروح عملیات را شرح دادیم. منتها طبیعی بود که چون چند نیروی غیر وزارتی در آن جلسه بودند و ...... هم آنجا بود ما مواردی را ذکر نکردیم که عصر همانروز در جلسه ای که با حضور حاج آقا دری و حاج آقا فلاحیان در دفتر آقای حجازی تشکیل شده بود تمام موارد و حتی کشفیات از منزل را ذکر کردیم که آقای حجازی عنوان کردند موید باشید و برای مابقی کار آماده شوید ."
  روایات متهمان از قتل داریوش و پروانه فروه :
   «... ساعت 9 و 5 دقیقه‌ی شنبه شب 30 آبان ماه 1377، زنگ خانه‌ی داریوش فروهر به صدا در می‌آید. ابوالفضل مسلمی و مهرداد عالیخانی با عنوان دروغین افسران نیروی انتظامی به فروهر گفتند كه بر اساس گزارش‌های دریافتی با اتومبیل رنوی او سرقتی صورت گرفته است. آن‌ها برای روشن شدن موضوع به داخل خانه می‌روند. آن دو در را پشت سر خود نبستند. در این هنگام چند نفر دیگر نیز یكی‌یكی در سكوت، وارد خانه شدند. نهایتاً ابوالفضل مسلمی و علی صفایی‌پور به این بهانه كه باید از خانه بازدیدی به‌عمل آید، همراه با پروانه فروهر به طبقه‌ی بالا می‌روند و در حالی‌كه داریوش فروهر پشت به در ورودی با عالیخانی مشغول گفت‌وگو بود، سه نفر از كسانی كه بیرون ساختمان بودند، وارد اتاق شدند. مطابق با رای قاضی این پرونده، محمدحسین اثنی‌عشر، یك دست داریوش را گرفت، مصطفی‌هاشمی گاز آغشته به مواد بی‌هوشی را بر دهان و بینی او گذاشت و وقتی كه داریوش فروهر بی‌هوش شد، محمود جعفرزاده 26 ضربه كارد بر پیكر او وارد آورد. فلاح سرتیم عملیات داخل خانه، بالا رفت و صفایی‌پور از او پرسید: "عملیات را شروع بكنیم یا نه"؟ پس از دستور شروع از سوی فلاح، صفایی‌پور از پشت گردن و دهان و مسلمی دست‌های پروانه فروهر را گرفتند و ‌هاشمی گاز آغشته به مواد بی‌هوشی را بر دهان و بینی پروانه گذاشت. این‌بار نوبت علی محسنی بود كه 25 ضربه را بر قلب پروانه فروهر وارد كند. صبح روز بعد، 31 آبان ماه، عزیزی در محل كار خود به رسولی گزارش می‌دهد كه "دیشب فروهر و زنش را زدیم و با كارد زدیم. بنابراین ترتیب و سلسله مراتب دستورات گویی بر این ترتیب بوده است: موسوی، رسولی، عزیزی و .... محمد عزیزی در این‌باره گفت: "به دستور مدیركل ‌مافوقم آقای رسولی به آقای موسوی وصل شدم. آقای موسوی (كاظمی) به من گفت برای این كه ممكن است دسترسی به من مشكل باشد، شما برای اقدام درباره‌ی این حذف‌ها با آقای صادق مهدوی (عالیخانی) هماهنگ كنید و هر چه ایشان گفت و هر سوژه ای كه معین كرد، حذف كنید. به گفته‌ی علی محسنی، قبل از ورود به خانه، عزیزی فردی بوده است كه به او دستور حذف داریوش فروهر با كارد را داده است.

* قتل مجید شریف در 4  آذر ماه 1377 :

   در 4 آذر، مجید شریف، نویسنده و مترجم به قتل می رسد اما هرگز در دادگاه در مورد قتل وی سخنی به میان نمی آید . او پیش از رفتن به ایران، در نشریه انقلاب اسلامی، مقاله می نوشت . بعد از رفتن به ایران، با ماهنامه ایران فردا همکاری داشت. وی به هنگام ورزش دچار سکته قلبی شد و به قتل رسید . مادر مجید شریف می‌گفت: «پدرش از دیدن او (مجید) می‌خندید ولی بعد از مرگ او دیگر هرگز نخندید تا مرد.» طرفه این که وقتی این جنایت در خارج از کشور، توسط دفتر بنی صدر افشا شد، حامیان «اصلاح طلبان» مدعی شدند که آن شهید بر اثر ایست قلبی مرده است. چرا چنین کردند؟ زیرا می دانستند که حکومت خاتمی نیز، دست کم بخاطر دست روی دست گذاشتن، مسئول بود.



* 12  آذر ماه 1377 قتل محمد مختاری:

به دستور مفتیان و ناصبی شناسان محمد مختاری نویسنده، در 12 آذر 77،  به قتل می رسد . صادق مهدوی عملیات ربایش و قتل را این گونه شرح می دهد: ساعت حدود 17 از منزل خارج شده ساعت حدود 20/17 در شمال خیابان آفریقا بازداشت و ربایش شد. ساعت حدود 30/18 در یک ساختمان اداری مربوط به حراست بهشت زهرا به قتل رسید.  ساعت حدود 30/19 در حوالی افسریه، کارخانه سیمان تهران جسد رها شد.  ساعت حدود 15/22 مقابل شهرک آپادانا شرح حادثه به موسوی گزارش شد.

گزارش چگونگی قتل مختاری به روایت قاتلان :

  رضا روشنی و علی ناظری نیز دو فردی بودند كه محمد مختاری را با عنوان جعلی مأمور دادستانی، سوار یك تاكسی كرده بودند. راننده‌ آن تاكسی خسرو براتی (همان فردی كه راننده‌ اتوبوس مرگ بود) بود و مهرداد عالیخانی نیز در كنار او نشسته بود. محمد مختاری به یكی از گورستان‌های جنوب تهران برده شد و آن‌جا در یك اتاق مخصوص، پس از بستن دست‌ها و چشم‌ها و انداختن او بر زمین و به‌روی سینه، طنابی به گردن او انداختند. روشنی وظیفه‌ی كشیدن طناب تا مرگ مختاری را عهده‌دار شد. آن‌ها جنازه را در صندوق عقب تاكسی انداختند و نزدیك پل سیمان شهر ری انداختند و رفتند. 
صادق مهدوی گفته است:
      «قرار شد از این محل برای به قتل رساندن مختاری استفاده شود. از طریق اتوبان شهید همت کمربندی جاده مخصوص بهشت زهرا به مقصد برسیم. به جهت طولانی بودن مسیر من با مختاری بحث پیرامون کانون را شروع کردم. بعد از اینکه به محل رسیدیم روشن خواست چشمش را ببندد و پیاده شود ( از زمان سوار شدن خواسته بودیم سرش پایین باشد تا متوجه نشود کجا می رود). داخل ساختمان شدیم. در همان اطاق اول از وی خواستند روی زمین بنشیند، همه کار را روشن و ناظری تمام کردند. بسیار حرفه ای و مسلط عمل نمودند. ناظری سریعا طناب را از کابینت داخل اطاق در آورد، مقادیری پارچه سفید بر داشت. چشم و دست او را از پشت سر بست. طناب را به گردن او انداخت، به روی شکم خواباند و حدود 4 تا 6 دقیقه طناب را تنگ کرد و آن را کشید. در این حالت ناظری دهان سوژه را با همان پارچه سفید گرفته بود تا بدینوسیله از ریختن خون به زمین و ایجاد سرو صدای احتمالی جلوگیری کند.

* 18 آذر ماه 1377 قتل محمد جعفر پوینده:

   محمدجعفر پوینده نویسنده دیگر ایران بنا به فتوای قاضیان مرتد شناس بعد از ربایش به قتل می رسد .
صادق مهدوی در مورد او می گوید :  محمد جعفر پوینده در  18/9 حدود ساعت 10 مورد تعقیب مربوطه قرار گرفت  و محل کارش شناسائی شد . حدود ساعت 16 محل کارش را ترک و تحت تعقیب قرار گرفت. حدود ساعت 30/م16 قابل خیابان لاله زار نو جلب و ربایش شد. حدود ساعت 15/18 در یک ساختمان اداری در بهشت زهرا زیر مجموعه حراست به قتل رسید. حدود ساعت 15/19 در حوالی منطقه شهریار پل بادامک جسد رها شد. حدود ساعت 00/20 شرح حادثه به موسوی ارائه شد.
گزارش قتل پوینده :
    «...ماجرای قتل پوینده نیز به‌همین ترتیب بوده است. اصغر سیاح از صبح 18 آذر پوینده را با موتورسیكلت تعقیب می‌كند. ساعت 4 بعدازظهر، موقعیت مناسب عملیات را به‌وسیله‌ی تلفن همراه یك رهگذر به مهرداد عالیخانی خبر می‌دهد. پس از ربودن پوینده، "روشنی» او را به شیوه‌ای مشابه با مختاری خفه می‌كند و سپس جنازه‌اش را به دار می‌كشد. علی روشنی دلیل كار خود در خفه كردن پوینده و مختاری را دستور شفاهی كاظمی اعلام می کند: «او مرا به صادق مهدوی (عالی‌خانی) وصل كرد و گفت هر طوری صادق دستور داد عمل كنید و من هم بر همین اساس اقدام نمودم.»
بازپرس خطاب به صادق مهدوی می پرسد:
   آقای موسوی مدعی است افراد به قتل رسیده توسط تو به اصطلاح کاندید شدند و به موسوی معرفی کردی آیا صحت دارد؟ توضیح دهید طبق چه دلیل و مدرکی آنان را محق قتل می دانستی؟. در تعیین مصداق آیا کسی به تو کمک میکرد؟
صادق مهدوی پاسخ می دهد:
    «حقیر درجلسه 8/22 (دیدار من و موسوی با درّی) وقتی درخصوص طیف لائیک ها و ملیون مرتد در جلسه توضیحاتی می دادم نام جمعی از سران و عناصر موثر اینان مانند فروهر در حزب ملت، منصور کوشان، گلشیری، مختاری، کردوانی، دروییشیان، چهل تن، پوینده، عبادی، کار، سپانلو در کانون را نام بردم. در جلسه توضیح می دادم مثلا فروهر و دستگاه رهبری حزب ملت در شرایط حاضر چه موقعیتی در بین اپوزیسیون پیدا کرده اند، سرپل ارتباطی بین فعالین داخل و خارج و بالعکس شده اند، به چه شکلی پس از آنکه در سال 60 عناصرجبهه ملی از سوی امام مرتد اعلام شدند. آن ها (فروهر و تشکیلات او) با تغییر نام جریان سیاسی متبوع خود توانسته اند فعالیت سیاسی خود را ادامه بدهند و هم اکنون در بین مخالف خط مشی مسلحانه، تندترین مواضع را در برخورد با نظام دارد و به تمامی مسئولان و دست اندرکاران با شدیدترین لحن اهانت می کند  . . .  در هر صورت من به دستور تشکیلات در این 4 فقره قتل شرکت کردم. چون مسئول اینجانب فلاح بودند در منزل خود او فرمودند کارد را شما بزن و چگونگی تهیه و آوردنش را نیز خود ایشان می دانند.
    انجام دستور کردم. من بیهوش کردم، علی محسنی با کارد چند ضربه به سینه وی وارد نمود. تک تک از منزل خارج شدیم و به محل کار مراجعه نمودیم. حتی به علت طولانی شدن کار اضافه کاری آن شب را برای بنده محاسبه نموده و به همراه حقوق به بنده توسط فیش حقوقی پرداخت شد. »
    جنایات انجام شد و مردم در ایران و ایرانیان خارج از کشور به تکاپو افتادند تا خود را از دست این گروههای جنایتکار نجات دهند. در ابتدا  تصور می شد خاتمی قرار است چشم فتنه را در آورد ولی کم کم  روشن شد که او یا توان این کار را ندارد یا اراده ای او را از این کار منع می کند.
     «رهبر نظام »که خود در جریان کلیه جنایات انجام شده از بعد از انقلاب بوده است تلاش کرد با متهم کردن افراد دیگر، دست واواک و سازمان ترور را  از جنایتها بشوید. اما به دلیل اینکه قبلا در جریان میکونوس نقش واواک و سازمان ترور افشا شده بود و ظرف 24 ساعت، دفتر بنی صدر تیم های مأمور جنایت را با اسم و رسم معرفی کرده بود، تلاش او بی نتیجه شد. اینست که کوشش کردند افراد رده پایین را مقصر بگردانند. اما افشاگری های انجام شده و اخبار واطلاعاتی که به بیرون از کشور ارسال می شد او را از ادامه کار باز داشت. این شد که ناگزیر شد از «سعید جون»  دل بکند. دستور داد از حد سعید امامی بالاتر نرود. کاری هم از دست حکومت خاتمی بر نمی آمد. زیرا او حفظ «مقام معظم رهبری» را ولو به قیمت کتمان حقیقت و پایمال شدن حق قربانیان و مردم، بر خود واجب می شمرد. کاری هم از دست وزیر واواک وی بر نیامد. طرفه این که او مدعی بود با دستگیر کردن حدود 500 نفر می توان کشور را به سوی آرامش برد.
     بنا به دستور رهبری نظام باند مافیایی رسانه ای و سیاسی و قضایی  و اطلاعاتی دست به کار شدند تا جریان بالاتر از حد تعیین شده نرود و دامن خامنه ای، «رهبر نظام»، را نگیرد.  بازی آنها شروع شد.
     ابتدا اطلاعیه محکومیت «عده ای خود سر» را که در واواک محفلی تشکیل داده بودند و دست به قتل زدند را صادر کردند.  اما باز همه مردم می دانستند چه رابطه نزدیکی میان «رهبر» و سعید امامی بود و او مجبور شده بود برای حفظ «نظام ولایت مطلقه فقیه»  سعید جان را فدا کنند .
نشریه سلام در 14 دیماه چنین نوشت: «نمی‌توان تصور كرد افرادی از درون قدرت به مرحله‌ای از انحراف و ضلالت رسیده باشند كه انجام جنایاتی از این نوع را مشروع بدانند و بپندارند با چنین جنایات و ظلم‌هایی می‌توان به اسلام و نظام اسلامی خدمت و آن را تقویت كرد.»
    افراد وابسته به باند مافیای واواک  تلاش کردند تا با  موازی سازی های نابخردانه اتهام را از سازمان ترور و واواک  رفع اتهام کنند. خاتمی که به رای مردم بر سر کار آمده بود تحت فشار رای دهندگان خود مجبور شد گناه جنایت ها را بر گردن واواکی های خودسر  بیندازد.  او با کمک دستیاران «رهبر» و دستیاران خود، اطلاعیه ای را آماده کرد تا نه سیخ بسوزد و نه کباب!
    آنها در روز 14 دیماه،  در جلسه ای که با حضور کلیه نیروهای دخیل در نظام ولایت، تشکیل شد و اطلاعیه معروف واواک را تصویب کردند و اطلاعیه  در تاریخ 15 دیماه سال     1377به شرح زیر انتشار یافت:
  «وقوع قتلهای نفرت‌انگیز اخیر در تهران نشان از فتنه‌ای دامنگیر و تهدیدی برای امنیت ملی داشته است. وزارت اطلاعات بنا به وظیفه قانونی و به دنبال دستورات صریح مقام رهبری و ریاست محترم جمهوری کشف و ریشه‌کنی این پدیده شوم را در اولویت کاری خود قرار داد و با همکاری کمیته ویژه رئیس جمهور موفق گردید شبکه مزبور را شناسایی و دستگیر و تحت تعقیب و پیگرد قانونی قرار دهد.
    با کمال تأسف معدودی از همکاران مسئولیت ناشناس کج‌اندیش و خودسر این وزارت که بی‌شک آلت عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زده‌اند در میان آنها وجود دارند. این اعمال جنایتکارانه نه تنها خیانت به سربازان گمنام امام زمان (عج) محسوب می‌شود بلکه لطمه‌ بزرگی به اعتبار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران وارد آورده است.
      وزارت اطلاعات ضمن محکوم کردن هر جنایتی علیه انسانها و هرگونه تهدید امنیت شهروندان و درک عمیقی از ابعاد فراملی این فاجعه عزم قاطع خود را در ریشه کنی عوامل و محرکان خشونت سیاسی و تضمین امنیت اعلام داشته و به امت شریف ایران اطمینان می‌دهد همانگونه که در فراز و نشیب‌های انقلاب اسلامی حافظ امنیت و استقلال کشور و حقوق شهروندان بوده است این بار نیز با تمام توان و امکانات خود بقایای باندهای منحرف و قانون ستیز را مورد هجوم قرار داده و سایر سرنخ‌های داخلی و خارجی این پرونده پیچیده را برای دستیابی به دیگر عوامل این فتنه دنبال خواهد کرد.»
    با صدور اعلامیه واواک شاخه های سازمان ترور و گروههای مافیایی نظامی مالی که در حال قدرت گرفتن بودند، دست به کار لوث کردن جنایتها شدند:

*مأموران لوث کردن جنایتها:

1 - 20 دیماه 1377- حسین شریعتمداری عضو شاخه تبلیغاتی سازمان ترور، بعد از صدور اطلاعیه واواک،  به سرعت با همکاری روح الله حسینیان از شاخه  قضایی اطلاعاتی سازمان ترور، وارد یک مصاحبه شد تا مگر آب ریخته را به جوی بازگرداند.  ولی مردم آگاه بودند و به هیچ وجه گفته های آنان مورد پذیرش قرار نگرفت.
2- 21 دیماه سال 77- علی لاریجانی  عضو  شاخه تبلیغاتی سازمان ترور بهنگام جنایتها، به کمک این گروه جنایت کار آمد و با آماده کردن برنامه ای که توسط شریعتمداری و روح الله حسینیان و پور محمدی و ... تهیه شده بود،  در برنامه اجتماعی چراغ صدا و سیما،  چراغ باند سازمان ترور و واواک را روشن ساخت تا مردم ببینند چگونه تعدادی بی دین به نام دین مردم و نویسندگان و مبارزان آنان را به قتل می رسانند.
3- اسدالله بادامچیان  عضو شاخه قضایی اطلاعاتی سازمان ترور کوشید موجبات آزادی دستگیر شدگان را فراهم آورد.  وی با گروهی دیگر از یاران جنایتکارش دست به کار ایحادگروه فداییان اسلام ناب محمدی شدند تا با انتشار اطلاعیه های جعلی ترورها را به گردن بگیرند و حاج سعید را از اتهام  مبری کنند.
     او علاوه بر ساختن گروه جعلی فداییان ناب محمدی با چاپ و انتشار اطلاعیه ای، نامه ای جعلی از قول خامنه ای خطاب به رحیم صفوی را  در تهران و قم و اصفهان و ... پخش کرد و ارتکاب جنایتها را به گردن سپاه پاسداران انداخت. هدف این بود که سازمان ترور لو نرود و جنایتها لوث شوند.
    اما همه کارها به بن بست رسیدند و افشای جنایات توسط مبارزان داخل و خارج از کشور  موجب شد نیرنگ و فریب رژیم دروغ و فریب بی اثر شود.
    وقتی همه راههای نجات جنایتکاران بسته شد،  دستور فرار سعید امامی صادر گشت. احتمالا دو گروه، هر یک با مأموریتی، مأمور فرار دادن او بوده اند. برای فرار سعید از زندان او را مسموم می سازند دو نظر وجود دارد. یک نظر معتقد است که با داروی نظافت خود را مسموم کرده است و نظر دیگر این است که او را غذای مسموم داده اند.
گروه اول تلاش می کنند وی را به بهانه  مسمومیت خودکشی،  از زندان خارج ساخته فراری دهد.
گروه دوم می خواهد به بهانه مسمومیت خودکشی،  وی را از زندان خارج سازد و به قتل برساند.
     علت این بود که اعترافات سعید امامی داشت به جائی می رسید که نباید می رسید. او می رفت سازمان ترور و نقش «رهبر» و شورای فتوی را در جنایتهای سیاسی، باز می گفت.  از این رو سازمان ترور و مافیاهای نظامی مالی که در حال آماده شدن برای تصرف قدرت بودند، احساس خطر کردند. لازم دیدند سعید امامی را حذف کنند.
      روزنامه سلام روز دوم تیر ماه 1378 نوشت: این جنایت‌كاران مرتكب بیش از 70 قتل شده‌اند كه تعدادی از آن‌ها اراذل و اوباش بوده‌اند.
     علوی تبار، سعید امامی را هفتمین و مصطفی كاظمی را هشتمین نفر باند و محفل قاتلان معرفی کرد.
     محمد رضا خاتمی، دبیركل جبهه‌ی مشاركت نیز در یك سخنرانی از 80 قتل سخن گفت.
     اما  حقیقت اینست که تعداد جنایات آنها بیش از 500 قتل و ترور است.
     به هر حال وی را ابتدا به بیمارستان سینا و از آنجا به بیمارستان لقمان الدوله که تحت ریاست امیدوار رضایی قرار دارد، می برند تا که در آن محل کار به راحتی انجام گیرد. وی دو روز بعد به کلی سلامت خود را باز می یابد و قرار می شود به زندان بازگردانده شود. اما برای دیدار با فردی می بایست در بیمارستان می ماند. وی  گفته بود او را زیر شکنجه قرار داده اند و خیلی آزارکرده اند. از این رفتار ناراضی و شاکی بوده است.
     قرار می شود به شکایت او رسیدگی شود. اما  بیت خامنه ای  به این نتیجه می رسد که ادامه حیات سعید امامی زیانمند و خطرناک است. این شد که مأموریت گروه اول لغو و به گروه دوم دستور داده شد کار سعید امامی را تمام کند. و او که  سلامت کامل خود را باز یافته بود، ناگهان به علت سکته قلبی مرد! بهمان مرگی گرفتار شد که بارها و بارها او و یارانش آزاد اندیشان را بدان گرفتار کرده بودند: سکته ناگهانی قلبی.  
     در همان روزها روزنامه همشهری نوشت: روز پنج‌شنبه 27 خرداد، پزشكان بیمارستان لقمان حال امامی را خوب توصیف كرده و برای او اجازه‌ی مرخصی صادر كرده بودند. اما در حالی‌كه برای اطمینان، خواسته بودند كه او دو ساعت دیگر هم در بیمارستان بماند، بر اثر ایست قلبی و در فاصله‌ی همان دو ساعت سعید امامی از دنیا رفت.
    در مراسم ختمی كه برای سعید امامی برگزار شد، خطیب مجلس برای او طلب آمرزش كرد و گفت: حتی آدم‌كش نیز دشمن خدا نیست چرا كه حق‌الناس را با دادن دیه جبران می‌كند و باقی می‌ماند حق‌الله. آن هم از سوی خدا قابل بخشایش است. با مرگ سعید امامی، خامنه ای پنداشت خود و سازمان ترور را از دیدگاه  افکار عمومی در داخل و افکار عمومی جهان در خارج،  بیرون برده است. اما افشای سازمان ترور همچنان ادامه یافت. با رسیدن احمدی نژاد به ریاست جمهوری، بر همگان آشکار شد که مافیاهای نظامی مالی که سازمان ترور را تشکیل داده و دست به جنایتهای بی شمار زده اند، بر دولت مسلط گشته اند. 
    این شد که درگیری ها شروع شد و هر کس توپ را به داخل زمین دیگری می انداخت:
  «دوم خردادی ها» که بعضا خود از وابستگان به واواک در دهه شصت بودند،  مأموران دهه بعدی واواک را اماج حمله قرار می دادند و آنها را متهم به قتل ها و بازجویی ها می کردند که ناگهان حسین شریعتمداری مشکوک وارد گود شد و گفت:
   «... در كار هدایت و دلالت زندانیان او تنها نبوده بلكه كسانی مانند مجید انصاری، موسوی خویینی‌ها، فخرالدین حجازی، سرحدی‌زاده، سید‌هادی خامنه‌ای و سید كاظم اكرمی نیز در این كار بوده‌اند.»
در تاريخ ‌٤/٩/١٣٧٩ داود سليمانی گفت: تفكری كه قرائت و برداشت خود از دين اسلام را مطلق دانسته و به جز آن همه‌ قرائت‌ها را باطل فرض می‌كند، طبيعتا به هر انديشه‌ مخالفی هم به ديده‌ برانداز نگريسته و حكم به ارتداد، كفر و الحاد می‌دهد.
    پرونده جنایات سازمان ترور و واواک که در خدمت آن سازمان بود،  بر اثر ضعف خاتمی و نیز یونسی ره به جایی نبرد. تا اینکه چند وقت بعد همان بلا بر سر خودشان آمد: سعید حجاریان از سوی سازمان ترور و واواک  مورد حمله قرار گرفت تا مزد بی عرضگی رییس جمهور و وزیر وقت واواک را بپردازد.
    ترور کنندگان سعید حجاریان در دادگاه آنچنان نیشخند به مردم زدند که کینه انباشته در دلهای مردم نسبت به خامنه ای دو چندان شدند. زیرا بر همه مردم مسلم شد که در این جنایت نیز دست «رهبر» سازمان ترور، یعنی خامنه ای در کار بوده است.
    ناگفته نماند که بعد از افشای نامه سعید امامی در مورد نشریات از سوی روزنامه سلام و توقیف این روزنامه و اعتراض دانشجویان به این توقیف و  حمله یاران سعید امامی و «رهبر» به خوابگاه دانشگاه و انجام جنایت و ایلغار، کار افشای جنایتها بالا گرفت. بعد از ترور سعید حجاریان،  نویسندگانی چون اکبر گنجی و عمادالدین باغی به جرم افشای برخی از جنایات سعید امامی و واواک، به دستور «رهبر نظام ولایت مطلقه فقیه» به زندان محکوم شدند.

* دادگاه رسیدگی به «قتلهای زنجیره» روی دادگاه بلخ را سفید کرد:

   دادگاه متهمان قتل‌های زنجیره‌ای تشکیل شد. خانواده‌های قربانیان جنایتهای سیاسی وكلای خود را در اعتراض به این دادگاه عزل كردند و خود نیز از حضور در دادگاه سر باز زدند. یكی از اشكالات خانواده‌ ها این بود كه اثری از اوراق بازجویی سعید امامی در پرونده نبود. گویی سعید امامی هیچ نقشی در این جنایتها نداشته است! در مدافعات متهمین در دادگاه نیز اشاره‌ای به نام او نشد. یكی از دیگر اشكالات خانواده‌ ها و وكلای آن‌ها كه قاضی پرونده نیز به آن اشاره كرده بود، مربوط به نكته‌ای بود كه مصطفی كاظمی و مهرداد عالیخانی بارها به بازجوهای خود گفته بودند. آن‌ها مدعی شده بودند كه دستور قتل‌ها را دری نجف‌آبادی وزیر وقت واواک به آن‌ها داده است. اما  قاضی پرونده اعلام كرد: پس از دستور بررسی و تحقیق درباره‌ی دری نجف‌آبادی و انجام بررسی‌های مكرر، چنین ادعایی قابل قبول به‌ نظر نرسید.
  وكیل مصطفی كاظمی نیز به جمع منتقدان و معترضان دادگاه پیوست. او نیز از كامل نبودن اوراق پرونده و حذف برگه‌های بازجویی سعید امامی از پرونده گلایه کرد. منصور سلطانی‌راد، وكیل مصطفی كاظمی، همچنین تأكید کرد كه آمدن دری نجف‌آبادی به دادگاه و توضیحات او می‌تواند به تبرئه‌ی موكل او از برخی اتهامات منجر شود. بنابراین او از عدم پذیرش این درخواست از سوی قاضی و احضار نکردن دری نجف‌آبادی به دادگاه شكایت داشت و تأكید می‌كرد كه موكل او آمر نبوده است. سلطانی می‌گفت: «اگر بخواهیم استدلال متهمان را در یك جمله خلاصه كنیم این است كه آن‌ها دستور آقای دری نجف آ‌بادی را انجام داده‌ند. آن‌ها این‌طور استدلال كرده‌اند كه از بدو تأسیس وزارت اطلاعات، همیشه یك مجتهد به‌عنوان وزیر اطلاعات انتخاب شده است، یعنی كسی كه صاحب فتواست و آنها ملزم بوده‌اند كه از این مجتهد صاحب فتوا تبعیت كنند.»  تأكید وكیل كاظمی بر آمدن دری نجف‌آبادی به دادگاه البته نه از آن روی بود كه بخواهد اتهامی را متوجه دری نجف‌آبادی كند. بلكه او به‌دنبال آن بود كه بر اساس اظهارات دری نجف‌آبادی، عدم آمریت موكلش را در قتل‌های سیاسی پاییز ثابت کند. اظهارات وكلای متهمان معلوم کردند كه موكلان آنها در اعترافاتشان در خصوص قتل پیروز دوانی و مجید شریف نیز سخن گفته اند. اما چون دادگاه تنها به چهار قتل سیاسی مشخص رسیدگی می‌كرد، توجهی به اعتراف آنها در باره این دو قتل نشد.



نتیجه و رای دادگاه تابع ولایت مطلقه فقیه در باره جنایت کاران:
  
   در تاريخ ‌٠٨/١١/١٣٨١ روابط عمومی سازمان قضايی نيروهای مسلح اعلام كرد: حكم محكوميت ‌١١ نفر از متهمان پرونده‌ معروف به قتل‌های زنجيره‌ای از جمله مجازات متهمان اصلی پرونده كه آمريت در اين جنايات را بر عهده داشته‌اند به تاييد ديوان عالی كشور رسيد.
   در آن تاريخ ايسنا گزارش داد كه در اطلاعيه سازمان قضايی نيروهای مسلح آمده است: بر اساس رای صادره از سوی شعبه‌ ‌٣٤ ديوان عالی كشور، حكم صادره از سوی شعبه‌ پنجم دادگاه نظامی يك تهران در خصوص  محكوميت
-متهم رديف اول سيد مصطفی كاظمی و
- متهم رديف دوم مهرداد عاليخانی
به جرم آمريت در قتل‌ها به تحمل چهار بار حبس ابد،
- متهم رديف چهارم محمود جعفرزاده و
- متهم رديف پنجم علی محسنی
به جرم مباشرت در قتل با توجه به گذشت اولياء دم به لحاظ جنبه‌ عمومی جرم، هركدام به تحمل ده سال حبس،
- متهم رديف دهم ابوالفضل مسلمی و متهم رديف پانزدهم مصطفی هاشمی
به جرم معاونت در قتل با توجه به گذشت اولياء دم به لحاظ جنبه‌ی عمومی جرم، هركدام به تحمل چهار سال حبس،
- متهم رديف يازدهم محمدحسين اثنی‌عشر و -متهم رديف دوازدهم علی صفايی‌پور
به جرم معاونت در قتل با توجه به گذشت اولياء دم به لحاظ جنبه‌ی عمومی جرم هركدام به تحمل سه سال حبس،
- متهم رديف شانزدهم علی ناظری به جرم معاونت در قتل به تحمل دو سال و نيم حبس،
- متهم رديف هفدهم اصغر سياح به جرم معاونت در قتل به تحمل شش سال حبس و
- متهم رديف هجدهم خسرو براتی به جرم معاونت در قتل به تحمل ده سال حبس،
 مورد تاييد و ابرام قرار گرفته است.
- ضمنا رای صادره در خصوص محكوميت متهم رديف سوم علی روشنی به استناد اين‌كه مشمول ذيل ماده‌ ‌٥٧ قانون مجازات اسلامی می‌باشد و
-محكوميت متهمان رديف‌های ششم حميد رسولی، هشتم محمد عزيزی و چهاردهم مرتضی فلاح به استناد اين‌كه عنوان اتهامی آنها معاونت در جرم است و نه آمريت، نقض شده و می‌بايست مورد رسيدگی مجدد قرار گيرد.
    با توجه به رای صادره از سوی ديوان عالی كشور، حكم محكومينی كه مجازات آنها مورد تاييد قرار گرفته است قطعی و لازم‌الاجرا می‌باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر